اختلافات گروهی و فروپاشی ساختاری طالبان* مانند بمب در حال انفجار است و این گروه دست و پاچه شده است, اما به جای این گروه و شبکه حقانی*، پاکستان همتایان دیگر آنها را پرورش میدهد
نویسنده: حارث جُبران - تحليلگر مسایل امنیت و تروریسم, مخصوص برای سنگر
ماهیت جنگ و ستیزه گروههای ایدیولوژیک - ایتلافی استوار بر نهادینه کردن مبانی فکری و انحصار قدرت سیاسی است. تمرکز این گروهها پس از پیروزی روی تقسیم قدرت و قوامبخشیدن نفوذ خود بر ساحه بروکراسی حاکم میباشد. بدیهیست ایدیولوژی ومبنای فکری تنها نقطه وصل گروهها پیش از رسیدن به پیروزی شناخته میشود، ولی شناسه اصلی این گروهها پس از پیروزی منازعه بر سر تقسیم قدرت و گستراندن ساحه نفوذ بخاطر بقاست. چون برای چنین گروهها ایدیولوژی و داشتن فکر مشترک برای مبارزه تقدس ذاتی ندارد، تقدسبخشی برای چرآیی مبارزه ابزاریست تا آنها با توصل به این روش بتوانند ساحه سربازگیری را وسیع و اتحاد خود را در رده تصمیمگیری حفظ نمایند.
پس از تسلیمی افغانستان برای گروه طالبان* (24 اسد 1400) یکی از اولویتهای برجسته رهبری سیاسی این گروه حفظ اتحاد و واحد سازی فرمان بود. فکرپردازن و حامیان استخباراتی این گروه میدانستند فصل جدید فصل دولتسازی و مشروعیتطلبی است، اما تقابل لایهی سیاسی و نظامی برای شان قابل پیشبینی بود. از این رو بر اساس اطلاعت چهار جلسه مهم پشت درهای بسته میان شاخه حقانی و ملا برادر(قندهاریها) صورت گرفته و آخرین مورد هم نشست قندهار 22 مارچ سال روان بود که رسانهی شد و بدون نتیجه به پایان رسید. قابل یاددهانیست سه فاکتور کلیدی اساس اختلافات میان گروهی طالبان را تشدید بخشیده: پیشینه تاریخی اختلافات، مشروعیتمیانگروهی و قدرت نظامی. در این میان شاخه حقانی به فزونخواهی وزیادهروی معروف است.
در این یادداشت نگارنده در تلاش است تا روی اساس و پیشینه تاریخی اختلافات میانگروهی طالبان تمرکز داشته باشد. پرداختند به پیشینه تاریخی اختلافات، مشروعیت میانگروهی و داشتن قابلیت نظامی شاخهها؛ براساس مصاحبه رو در رو نگارنده با متهمین در توقیف امنیتملی بین سالهای 2019-2021 و اطلاعات امنیتملی افغانستان صورت گرفته.
مشروعیت میانگروهی
چهرههای چون: شیخ عبدالحکیم حقانی، ملا برادر، نورالله نوری، ملاخیر محمد خیرخواه، ملا عبدالحق وثیق به رهبری ملا عمر از اساسگذاران تحریک طالبان به کمک سازمان استخباراتی پاکستان میباشند. پس از مرگ ملا عمر، این چهرهها وارث اصلی خانواده ملا عمر و تحریک خودخواندهاش را ملا یعقوب میدانستند و فعلا مشروعیت میانگروهی را در قامت و حضور او تعریف میکنند. در گام بعدی چهرههای درشت که از اساسگذاران تحریک طالبان محسوب میشوند و اکثراَ مربوط به قبیله درانیها هستند خود را میراثدار اصلی گروه بنام طالبان میپندارند و شبکه حقانی را پروژه مربوط به استخبارات پاکستان میدانند که در جنگ بیستسال گذشته به عاریت گرفته شده بودند.
شبکه حقانی در جنگ بیستسال گذشته در برابر حکومت پیشین افغانستان و نیروهای ایتلاف بینالمللی نقش بارز داشت، نفرات مربوط به این شبکه بااینکه در جنگ متعارف جبههیی طالبان را کمک میکردند، اما ماموریت اصلیشان در تبانی با داعش شاخهخراسان* و لشکرطیبه راهاندازی حملات شهری، بمبگذاری، حملات انتحاری، گروگانگیری، قاچاق مواد مخدر و عملیسازی پروژههای خاص دیسک افغانستان در ISI بود.
ملا برادر و حواریوناش ماموریت و مسئولیت شبکه حقانی را بعنوان یک پیمانکار سازمان استخبارات پاکستان پس از تسلیمی کابل پایانیافته میدانند و در تلاش بودند تا حقانیها در نظم کنونی بعنوان ضلع تصمیمگیرعرضاندام نکنند که چنین نشد و با وساطت سازمان استخبارات پاکستان شبکه حقانی بعنوان یک ضلع تصمیمگیر و مقتدر در دستگاه کنونی طالبان صاحب رای است.
پس از فروپاشی نظم جمهوریت دو مورد دیگر نیز در برجستهسازی حقانیها در میان گروه طالبان نقش داشت 1 تأمین ارتباط میان حمدالله محب مشاور شورای امنیت ریس جمهور غنی با خلیلحقانی و آمادگی برای تسلیمی کابل 2 براساس اطلاعات قبل از وارد شدن طالبان به کابل به تاریخ 13 آگست نیروهای مربوط به شبکه حقانی به مشوره سازمان استخبارات پاکستان در اطراف کابل و حومههای شهر پیاده شده بودند و منتظر وارد شدن به کابل بودند. نفس وارد شدن نیروهای مربوط به شبکه حقانی به کابل و تسخیرشهر و ادارات دولتی امتیاز دیگر بود که موقف حقانیها را در چانهزنی درونی بر سر قدرت درشتتر ساخت.
از نظر جوزفنای از بنیانگذاران نظریه نیولیبرالیسم و ابداعکننده مفهم بنام قدرتنرم "امروزه هدف بخش اعظم سیاستهای امنیتی تامین و تضمین استقلال عمل اجتماعی و سنجش از موقیعت سیاسی در داخل مرزهای ملی است". شبکه حقانی بعنوان بال اصلی و نظامی از وضیعت پیچیده و چند لایه در میان گروه طالبان آگاه بود و همواره از عدم مشروعیت میانگروهی، وابستگی مطلق با سازمان استخبارات پاکستان و تحت تعقیب بودن شخص سراجالدین حقانی به هراس بودند، به همین منظور براساس نظر جوزفنای این شبکه توانست با استفاده از قدرت نظامی، استقلال عمل را کسب و موقیعت سیاسی را شکل دهد. از نظر شبکه حقانی غایت امنیت مفهوم عمومی ندارد و این شبکه امنیت را بقای خودی (شبکه حقانی) میداند.
پیشینه تاریخی اختلافات
جرقه اصلی این اختلافات بر میگردد به مرگ ملا عمر، پس از مرگ وی اعضای رهبری و شورای کویته برسر انتصاب رهبر جدید و انتقال تاج مشروعیت به هم خرده گرفتند، در این میان ملا اختر منصور که متهم به پنهان نگه داشتن مرگ ملا عمر در سال 2013 بود نهایتا منصور مرگ وی را در سال 2015 اعلام کرد وعهدار رهبری گروه طالبان شد.
انتصاب اختر محمد منصور آغاز چندپارچگی و ریزش سازمانی گروه طالبان بود. دستههای مختلف بر گذینش او تاختند و او را سزاور رهبری نمی دانستند، نخستین واکنش را اعضای خانواده ملا عمر داشت. ملا یعقوب فرزند ملاعمر و عبدالمنان برادرش با جمع از چهرههای دیگر مثل ملا رسول راه شان را از ملا اختر منصور جدا نمودند. ملا اختر منصور بخاطر نجات گروه از انشعاب و شکاف درونی، مسولیت کمسیون نظامی، عضویت در شورای کویته و شورای رهبری را برای ملا یعقوب بعنوان رشوه سیاسی پیشنهاد نمود و پس از جذب ملا یعقوب ملا رسول همچنان به مخالفت ادامه داد تا منجر به درگیری میان هواخواهان دوطرف گردید. سپس ولایتهای فراه و هرات به پایگاه اصلی گروه انشعابی طالبها تبدیل شد که درگیریهای شدید میان شان اتفاق افتاد.
پس از کشته شدن ملا اختر محمد منصور، ملا هیبتالله رهبری شکننده و چندپارچه را به میراث گرفت، بعلاوه آن براثر فشار سازمان استخبارات پاکستان هیبتالله مجبور بود تا سهم و جایگاه ویژهی به حقانیها نیز اختصاص بدهد.
کشته شدن ملا اختر منصور دوباره بحث انتخاب رهبر جدید را بلند کرد و این بار چهرههای نزدیک به ملا اختر منصور نزدیکترین فرد به وی (شیخ عبدالحکیم) که از جایگاه خوبی مذهبی نیر در میان طالبان برخوردار بود را پیشنهاد کردند، اما قره بنام ملا هیبتالله برآمد و منصوریها رفته رفته با رهبری کنونی فاصله گرفتند. با نزدیک شدن به مذاکرات صلح بین ایالات متحده آمریکا و گروه طالبان درز شدید میان کادر سیاسی قطرنشین و قوماندان نظامی گروه طالبان ایجاد شد در واقع این اختلاف دسترسی اعضای دفتر سیاسی طالبان در قطر را با قوماندان برجسته، سطوح تاکتیکی و جنگجویان قطع کرد و شکاف عمیق بین لایه سیاسی و نظامی شکل گرفت که الی اکنون ما شاهد آن هستیم. از جمله قوماندان که با شکل و محتوای مذاکرات وسپس با امضای توافقنامه دوحه (29 فبروری 2020) مخالفت داشتند صدر ابراهیم و ملا عبدالقیوم ذاکر بود. براساس اطلاعات هردو قوماندان برجسته طالبان و این چهرههای بانفوذ فعلا در مخالفت با شبکه حقانی قرار دارند. صدر ابراهیم میانه خوبی با سراجالدین حقانی ندارد و ملا عبدالقیوم ذاکر بخاطر مخالفت جدی با شبکه حقانی فعلا همراه با نیروهای وابسته بخودش در ولسوالی کجکی هلمند به سر میبرد، حتی چندی قبل ملا برادر و ملا یعقوب به دیدنش به هلمند رفتند تا وی را به کابل برگردانند ولی موفق نشده اند.
از آنجایکه طالب یک گروه نیابتی و زائیده فکر سازمان استخباراتی پاکستان است کنترول و افسار این گروه در دست نظامیان پاکستان میباشد و از اینرو سازمان استخبارات پاکستان با طالبان چند پهلو بازی میکند. برجستهسازی شبکه حقانی، ایجاد اختلافات قومی وقبیلوی و تامین ارتباط با چهرههای خاص از ترفندهای است که میخواهد دستههای مختلف را زیرذرهبین داشته و کنترول نماید در ضمن در صورت ضرورت و سرپیچی یک دستهیی را در برابر دیگر استفاده نماید.
براساس اطلاعات که نزد ریاست عمومی امنیتملی افغانستان بود، سازمان استخباراتی پاکستان در سال 2019 هستهیی را از شبکه حقانی بنام کاروان ابوعبیده انشعاب داده بود و مسولیت یک بخش از حملات شهری، حملات انتحاری و بمبگذاری را داشت و همچنان تشکیل دیگر بنام ائتلاف دعوت اسلامی شکل داده بود. این دو هسته خوابیده بعنوان تهدید استراتیژیک و بدیل برای شبکه حقانی و گروه طالبان نزد سازمان استخباراتی پاکستان مطرح است.
اختلاف خوابیده دیگر که بعنوان یک تهدید نرم در لایههای مختلف و ساختار تشکیلاتی طالبان متصور است تقابل نسلی (نسل اول ودوم طالب) هرچند نسل اول طالبان هنوز هم درراس اهرم قدرت قرار دارند ولی بگونه با نسل دوم به سر توزیع قدرت در تقابل قرار دارند و این موضوع در آینده نزدیک به تهدید جدی میانساختاری مبدل میشود.
این اختلافات بشدت سطوح رهبری طالبان را دستوپاچه نموده و در تلاش اند تا راهی برای بیرون رفت جستجو کنند، اما در این میان شبکه حقانی از فزونطلبی و زیادهخواهی کوتاه نیامده و در تلاش است تا جایگاه سیاسی/نظامی خود را حفظ نموده و منابع وامکانات دولتی را در راستای بقای خود هزینه کند.
باید اذعان نمود شبکه حقانی در کنار اینکه با بخش از طالبان امارت خودخوانده کنونی را شکل داده اند ولی این شبکه جدای از شراکت در مناسبات قدرت کنونی پیوندهای تاریک و زیرزمینی دیگر هم دارد مثل ایجاد مثلث شوم ( داعش شاخه خراسان، لشکر طیبه و شبکه حقانی) ایجاد کاریدور ترانزیت تروریسم و امنسازی دهلیز قاچاق و ترافیک مواد مخدر.
* این سازمان ها به دلیل فعالیت های تروریستی تحت تحریم های سازمان ملل یا ممنوع هستند.