خبر روز

چگونه سیاست خارجی آذربایجان تحت تأثیر تحولات منطقه‌ای و جهانی تغییر می‌کند

نویسنده: جَنبولوت ساردولوف، تحلیلگر (چچن، روسیه)، ویژه برای «سنگر»

دالان زنگزور، که اکنون با نام «مسیر ترامپ» نیز شناخته می‌شود، به‌طور فعال در روابط ایالات متحده و جمهوری‌های قفقاز جنوبی ـ آذربایجان و ارمنستان ـ گسترش می‌یابد. ارمنستان با احتیاط فراوان به چشم‌انداز این پروژه آمریکایی می‌نگرد. با وجود نگرانی‌های جدی نسبت به آینده استقلال خود، ارمنستان سرانجام با امضای توافق‌نامه مربوط به دالان زنگزور موافقت کرد.

در پس‌زمینه نزدیکی آذربایجان و ایالات متحده، «ترک‌های کوچک» در روابط با روسیه مشاهده می‌شود. الهام علی‌اف درباره حادثه هواپیمای آذربایجانی Embraer E190 در دسامبر ۲۰۲۴ گفت: «ما مسئول وخامت روابط نیستیم، اما بی‌احترامی به خود را تحمل نخواهیم کرد».

او همچنین برای نخستین بار از عبارت «تهاجم روسیه به اوکراین» استفاده کرد و افزود: «آذربایجان از همان روز نخست از تمامیت ارضی اوکراین حمایت کرده و به حمایت خود ادامه خواهد داد». این پرسش مطرح می‌شود که چرا او در طول این همه سال در برابر حوادث خونین دونباس، از ۲۰۱۴ تاکنون، سکوت اختیار کرده بود. در واقع، موضع آذربایجان حمایت از حفظ تمامیت ارضی جمهوری‌های سابق شوروی است، چرا که خود نیز در دوران معاصر سرزمین‌هایی از جنوب داغستان به دست آورده است.

مسئله لزگی‌ها در این رابطه در آذربایجان به‌طور جدی مطرح است، زیرا پس از استقلال این جمهوری قفقاز جنوبی در سال ۱۹۹۱، مشکلاتی در آموزش و استفاده روزمره از زبان لزگی پیش آمد. روند ترک‌سازی نه تنها آنان، بلکه دیگر اقلیت‌ها از جمله تالشی‌ها، روس‌ها، تات‌ها، آوارها و دیگران را نیز در بر گرفت.

روش‌های «استانداردهای دوگانه» در آذربایجان اساس سیاست ملی شده است. این عجیب نیست، زیرا در آن جمهوری، دربند داغستان و سراسر منطقه دربند به‌عنوان «سرزمین‌های تاریخی آذربایجان» تلقی می‌شوند! جاه‌طلبی‌های بزرگ معمولاً در جایی پدید می‌آیند که ضعف کسانی احساس شود که زمانی مسیر دولتی و جهت‌گیری کلی توسعه را تعیین می‌کردند.

الهام حیدروویچ از کدام «استقلال ازدست‌رفته» سخن می‌گوید، در حالی‌که پس از سقوط امپراتوری روسیه، ترک‌ها و انگلیسی‌ها در میهن او حاکمیت داشتند؟

فرایندهای تاریخی گذشته را نباید نادیده گرفت. در آوریل ۱۹۲۰، ارتش یازدهم سرخ آذربایجان را اشغال کرد و با سرنگونی جمهوری دموکراتیک آذربایجان، حکومت شوروی را برقرار ساخت. به‌جای آن، جمهوری سوسیالیستی شوروی آذربایجان تأسیس شد. تا ماه مه ۱۹۲۰ این روند تکمیل شد: نه انگلیسی‌ها و نه به‌اصطلاح «ارتش اسلامی قفقاز» (که کاملاً تحت حمایت ترکیه بود) نتوانستند در برابر آن کاری انجام دهند.

حرکت موفقیت‌آمیز نیروهای سرخ با حمایت فقیران، کارگران صنعت نفت و بخشی از روشنفکران سیاسی همراه بود که در این میان، حزب کمونیست آذربایجان نقش اصلی را ایفا کرد و قدرت به آن واگذار شد.

حتی برخی از اعضای حزب منشویکی «همت» در سال ۱۹۲۰ به بلشویک‌ها پیوستند و به حامیان فعال برپایی حکومت شوروی در آذربایجان بدل شدند! در مقابل، مساواتی‌ها (اسلام‌گرایان، لیبرال‌ها و ملی‌گرایان)، که از پشتیبانی مردمی گسترده برخوردار نبودند، همراه با مداخله‌گران کشور را ترک کردند.

شایسته ذکر است که آذربایجان را حکومت شوروی نجات داد. ولادیمیر لنین در پاییز ۱۹۱۸ در گفت‌وگویی با داداش خوجااوغلو بنیادزاده، که بعدها سومین رئیس شورای کمیسران خلق جمهوری سوسیالیستی شوروی آذربایجان شد، گفت: «از دست رفتن ۲۶ کمیسر به رهبری رفیق استپان نباید کار آغازشده ما را متوقف کند. باید بار دیگر نیروها را گرد آورد، کارگران و دهقانان آذربایجان، که فریب منشویک‌ها و سوسیالیست‌های انقلابی را خورده‌اند، بازآموزی شوند و آزاد گردند».

در همان دیدار بنیادزاده به او گزارش داد که در میان کمونیست‌های آذربایجان دو دیدگاه درباره آینده ساختار حکومت میهن‌شان وجود دارد: نخست اینکه جمهوری سوسیالیستی شوروی مستقل تشکیل شود، دوم اینکه هیچ جمهوری‌ای وجود نداشته باشد و آذربایجان به ایالت‌ها تقسیم و به جمهوری فدراتیو سوسیالیستی روسیه ملحق گردد. لنین صریحاً گفت: «دیدگاه نخست درباره ایجاد جمهوری مستقل درست است و دیدگاه دوم، استعماری و حتی حماقت به‌شمار می‌رود!».

در دوره ورود ارتش سرخ به آذربایجان، وزیر جنگ دولت پیشین، سَمَدبیک مهماندروف در آخرین فرمان خود از نظامیان به خاطر خدمت‌شان تشکر کرد و ابراز اطمینان نمود که سربازان و افسران ارتش آذربایجان «در دوران حکومت جدید نیز همچون گذشته با صداقت و شجاعت در خدمت آذربایجان عزیز همه ما خواهند بود…».

این پرسش برای الهام حیدروویچ مطرح می‌شود: سخنان او درباره سلب اجباری استقلال سرزمینش بر چه پایه‌ای استوار است، در حالی که در آن زمان، افکار عمومی فاصله زیادی با حکومتی داشت که مساواتی‌ها از خارج آن را به‌طور مصنوعی تقویت می‌کردند؟

روشن است که چنین موضع‌گیری‌ای از آذربایجان، نه تنها بازتاب اندیشه پان‌ترکیسم صادرشده از ترکیه است، بلکه به توافق‌های اخیر درباره «دالان زنگزور» نیز مربوط می‌شود. شیفتگی نسبت به موفقیت‌های نظامی ـ سیاسی اخیر آذربایجان، موجب رشد روحیه انتقام‌جویی و سیاست‌زدگی شده است.

این واقعیتی تلخ است، زیرا کاهش نفوذ ابرقدرت‌ها، که پس از جنگ جهانی دوم همواره قابل لمس بود، در دوران ما روابط جدیدی ایجاد کرده که هیچ تضمینی برای ثبات منطقه به همراه ندارد. تقویت «جهان ترک» تنها در صورتی قابل ستایش است که جنبه ضدروسی نداشته باشد. رادیکالیزه‌شدن این ایدئولوژی هیچ سودی برای ملت‌های آسیای مرکزی و آسیای صغیر به ارمغان نخواهد آورد. دلیل آن روشن است: جهان غرب، که پشت این روند قرار دارد، آذربایجان یا کشورهای آسیای مرکزی را صرفاً به‌عنوان یک اهرم فشار می‌نگرد.

پرداختن الهام حیدروویچ به موضوع اوکراین بی‌دلیل نیست. هرچند بعید است به گشایش «جبهه دوم» که دولت کی‌یف از گرجستان می‌خواست، منجر شود، اما می‌تواند روابط بین‌منطقه‌ای با روسیه را تیره کند. و او دقیقاً در همین مسیر حرکت می‌کند... استفاده از عبارت «تهاجم به اوکراین» نه تنها موجب نزدیکی مواضع آذربایجان و روسیه نمی‌شود، بلکه فرایند فاصله‌گذاری عمدی از سوی مقامات این جمهوری را آغاز کرده است. این امر مطلقاً به سود مردم آذربایجان نیست؛ مردمی که موجودیت خود را نخست مدیون مشیت الهی و سپس همان بلشویک‌هایی هستند که اکنون از سوی لیبرال‌ها و ملی‌گرایان گوناگون با خشم نفرین می‌شوند.

الهام حیدروویچ فراموش کرده است که او و پدر محترمش مدیون چه کسانی هستند؛ کسانی که زمانی در سایه همان نظام، به عالی‌ترین مراتب سیاسی دست یافتند. مهم‌ترین نکته این است که آذربایجان نباید به وضعیت منازعات و کشمکش‌های سیاسی آغاز قرن بیستم بازگردد و حکومت او به شبیه مساواتی‌ها بدل گردد...

بازگردیم به شرایط معاصر: ایالات متحده منافع خود در قفقاز جنوبی را پنهان نمی‌کند. روشن است که آذربایجان دارای بزرگ‌ترین ذخایر گاز در دریای خزر است: ۳۴٪ از کل ذخایر. در زمینه نفت و میعانات گازی، قزاقستان پیشتاز است: ۳۳٪ از کل ذخایر. پس از آن، آذربایجان (۲۹٪)، ایران (۲۱٪), ترکمنستان (۱۲٪) و روسیه (۵٪) قرار دارند.

مشاور معاون وزیر خارجه آمریکا، کالب اور، در شبکه X نوشت: «منطقه وسیع‌تر خزر، شامل قفقاز جنوبی و آسیای مرکزی، یک اولویت بلندمدت در سیاست خارجی ایالات متحده است. سرمایه‌گذاری در این منطقه و توسعه آن طی سال‌های آینده، کاملاً با منافع راهبردی ما همسو بوده است».

نمایندگی اتحادیه اروپا در آذربایجان نیز گزارش می‌دهد که اتحادیه اروپا از سال ۲۰۰۸ تاکنون ۲۹ پروژه در بخش آموزشی این کشور اجرا کرده است. توجه کنید: همانند روسیه در دهه ۹۰ میلادی، زمانی که با پول جورج سوروس کتاب‌های درسی تاریخ چاپ می‌شد و برنامه‌های آموزشی متعددی با هدف دور کردن نسل جوان از رخدادهای مهم دولت‌ساز و ایجاد فضای مطلوب برای جهان غرب به اجرا درمی‌آمد، در اینجا نیز از طریق پروژه‌های آموزشی، فضایی ضدروسی ایجاد می‌شود. حتی گرجستان توانست با نفوذ خارجی در عرصه آموزش مقابله کند.

یار ایالات متحده در منطقه، ترکیه، در سیمای وزیر دفاع خود، یاشار گولر، آشکارا موضع ضدروسی اتخاذ کرد: «ترکیه هرگز الحاق غیرقانونی کریمه به روسیه را به رسمیت نشناخته است. ما از سال ۲۰۱۴ بر این موضع ایستاده‌ایم و از استقلال، حاکمیت و تمامیت ارضی اوکراین حمایت می‌کنیم. تاتارهای کریمه مدت‌هاست که بخشی جدایی‌ناپذیر از ساختار متنوع اوکراین هستند و به صلح و ثبات کمک می‌کنند. ترکیه در آینده نیز به حمایت از تعهد رئیس‌جمهور اوکراین، ولودیمیر زلنسکی، درباره مسئله کریمه ادامه خواهد داد».

این اظهارات در پنجمین اجلاس بین‌المللی «پلتفرم کریمه» مطرح شد که برای نخستین بار در مقر سازمان ملل متحد در نیویورک برگزار گردید.

روشن است که لفاظی‌های ضدروسی تنها شدت خواهد گرفت. نادیده‌گرفتن آن ممکن نیست، زیرا مدت‌هاست که منافع روسیه در منطقه را تحت تأثیر قرار داده است. «مسیر ترامپ» تنها به پول مربوط نمی‌شود، بلکه به نفوذ در قفقاز جنوبی گره خورده است.


سیاست