آمر صاحب، من کوردیناتِ که دادم پایش را امضا هم کردم ولی طیاره های شما جای که دشمن را هدف قرار دهد کاروان نیروهای مارشال دوستم را مورد حمله قرار داده است.
نویسنده: حنیف رضایی، سابق سخنگوی قل اردو 209 - “شاهین”
سال گذشته دقیقاً یکماه یا ۲۰ روز قبل از این تاریخ تهاجم تروریست های طالب بالای مراکز ولایت ها و ولسوالی های شمال بگونهی بی پیشینه افزایش یافت و پیشروی های طالبان از هر استقامت شروع شد، البته قابل یاد آوری است که این پیشروی ها ناشی از قدرت طالبها نبود بلکه کمکاری در صفوف نظام و آدمهای بی کفایتِ که از جانب غنی و محب نو به نو تعیین میشد عامل این عقب گرد سریع نیروهای قوایمسلح بود.
از موضوع دور نشوم زمانیکه تهاجم طالبان بالای ولایت سرپُل، جوزجان و ولسوالی های بلخ شدت یافت جبهَ های نیروهای دفاعی و امنیتی با حمایت خیزش های مردمی نیز تقویت شد، تشکیلات جبهَ ضد طالب با حضور داو طلبانه مردم شکل گرفت خطوط جنگ تقویت و دشمن در بعض ساحات مجبور به عقب نشینی شد، برای سامان دادن به نوعیت جنگ و کاهش فشار ها، منصب داران جنگی ارتش و علی سرور هزاره به دو ولایت و ولسوالی های که بیشترین فشار ها بالای شان متمرکز بود اعزام شد.
جنرال یاسین "سداد" رئیس ارکان قول اردو در ولایت سر پُل اعزام شد، دگروال ذاکر حسین مظلوم یار به ولسوالی چهارکنت به کمکسلیمه مزاری و نیروهای مستقر در آنجا رفت، جنرال منیب امیری قوماندان لوای سوم اردوی ملی با تعدادی از قوماندانان لوای مربوطه اش و قوماندانان قرارگاه قول اردو، به ولسوالی های چمتال، کشنده و دهدادی بلخ اعزام شد؛ و علی سرور هزاره با تعدادی از افراد تحت امرش بیاری خیزش های مردمی وابسته به مارشال دوستم و لوای دوم قول اردوی ۲۰۹ شاهین به ولایت جوزجان رفتند.
جنگهای بسیار فرسایشی در ولایت های سرپُل و جوزجان و ولسوالی چهارکنت و چهاربولک و چمتال جریان داشت، گروهِ طالبان با بسیج افراطیون پشتون از جنوب، اوزبیک های طالب خواه از شمال و استعانت تروریست های خارجی عمدتاً پاکستانی و ازبکستانی، نهایت قوت خودرا به خرج میداد که تا یکی از این ولایت ها و ولسوالی های همجوار با شهر مزار شریف را سقوط دهد، طبق معلوماتِ که شخصاً از خطوط جبهَ میگرفتم گروهِ طالبان در جریان شبانه روز و فواصل نیم ساعت حملات خودرا سازمان دهی میکرد و با مقاومت اردوی ملی و خیزش های مردمی شکست میخورد، طی بیست روز یا یکماه هربار که طالبها بالای مواضع نیروهای دفاعی و خیزش های مردمی حمله کردن با شکست مواجه شدن.
شاید سوالِ برای تان مطرح شود که چرا این همه قوت به یکبارگی از همه جا فرو پاشید و انگیزه مقاومت در برابر طالبان فروکش و در نهایت منجر به سقوط ولایت های جوزجان و سرپُل شد؟
بلی دقیقاً چند روز قبل از سقوط این ولایت ها غنی به شمال آمد و با متنفذین شمال دیدار داشت در این دیدار متنفذین شمال تنها تقاضای که از غنی کرد تجهیز نیروهای شان برای دفاع از مراکز ولایات و کلانشهر های شمال بود، ولی غنی بدون اندکی تامل و اینکه خیزش های مردمی چه نقشی در دفاع از مراکز شهر ها دارد آب سردی رو سرِ بزرگان شمال ریخت و به صراحت اعلام کرد که هیچ تشکُلی جدا از نیروهای دفاعی و امنیتی مورد حمایتم نیست و مخالف جبهَ ها و ملیشه های مسلح غیر مسئول مردمی هستم، تمام ولایت های شمال هم که سقوط کند این تشکیلات مردمی را تجهیز نمیکنم نیروهای دفاعی- امنیتی ما توان دفاع از شهر هارا دارد،
استارت سقوط ولایت های شمال پس از آمدن غنی در بلخ زده شد، خیزش های مردمی در ولایت سرپُل عقب کشید و نیروهای اردوی ملی، پولیس و امنیت یک شبه از هم پاشید و زمین گیر شد.
البته در این فروپاشی نقش رسانه ها بسیار برجسته و غیر قابل انکار بود تبلیغات رسانه ها بحدی گسترده بود که من شخصاً بحیث سخنگوی قول اردوی ۲۰۹ شاهین به یقین رسیدم که دیگر فضای رسانهی قابل کنترول نیست.
خلاصه سرپُل سقوط کرد، بخش عمدهی از نیروهای مستقر در سرپُل با تمام امکانات به طالبان تسلیم شد و بخش دیگر شبانه توسط هلیکوپتر های لوای 777 قوای هوایی به جوزجان منتقل شد، دیگر روحیهی برای مدافعه و مقاومت میان نیروهای امنیتی و دفاعی باقی نمانده بود، تنها خیزش های مردمی تحت قومانده یارمحمد دوستم در جوزجان سر سختانه دفاع میکرد که علی سرور هزاره هم یکی از فرماندهان جبهَ مردمی وابسته به دوستم در برابر طالبان در جوزجان بود.
نیروهای مستقر در جوزجان هم به گونهی جدی در محاصره قرار داشت، تنها چند جای محدود را در اختیار داشت که پس از سقوط ولایت سرپُل هردم در تهدید سقوط قرار داشت، شدت جنگ در جوزجان هر لحظه افزایش داشت با این حال، هیچ حمایهی هم از سوی قول اردو نمیشد نه کمک هوایی وجود داشت، نه زمینی و نه لوژستیکی، دلیلش هم واضح بود، دولت مرکزی تصمیم گرفته بود که پس از سقوط سرپُل ولایت فاریاب و جوزجان هم تخلیه و خط دفاعی در حومه های شهر بلخ انداخته شود، روی این اساس هیچ نوع کمکی در جوزجان نشد.
نیروهای که در جوزجان باقی مانده بود تعدادی به شمول یار محمد دوستم توسط قوای هوایی تخلیه شد، ولی علی سرور هزاره، غلام عباس "قاطع" قوماندان کندک اول اردوی ملی و چند تای دیگر از قوماندانان اردو و خیزش های مردمی با یک هزار نفر از افراد شان، از جوزجان زمینی به طرف بلخ حرکت کردن، با اینکه میدانست تمامی مسیر های منتهی به بلخ در اختیار دشمن است، احتمال اینکه زمین گیر شود و تلفات دهد بسیار بالا بود، ولی با آنهم ریسک کردن و اجازه ندادند که امکانات جنگی و وسایط شان در اختیار طالبان قرار بگیرد.
وقت این نیروها از جوزجان حرکت کردن من ارتباط مستقیم با بعض قوماندان اردوی ملی و شخص علی سرور هزاره داشتم، اینها از جوزجان تا منطقه بارگاهِ ولسوالی چمتال جنگ کردن، دل دشمن را دریدن و پیش آمدند، هر بار که به علی سرور هزاره زنگ میزدم صداهای شلیک به صورت ممتد شنیده میشد و علی سرور با خونسردی و روحیه بالا نیروهای تحت امرش را جهت میدادند، آنروز این نیروها ۱۹ کمین سخت دشمن را بدون اینکه تلفات جدی بدهد شکستن و حوالی ساعات یک و نیم الی ۲ بعد از ظهر خود و وسایط که در اختیار داشتن را به ولسوالی چمتال که در چند کیلومتری قول اردو قرار داشت رساندند.
آخرین کمین دشمن را هم در منطقه بارگاهِ چمتال در هم شکستن و عبور کردن به استقامت پل امام بُکری که خط دفاعی شهر مزار مستقر بودند.
حوالی ساعت ۲ بعد از ظهر به چند تا از دوستانم زنگ زدم و همه خوشحال بود که کمین های دشمن را متلاشی کرده و به سلامت از ساحه خطر عبور کردیم، خواستم به فرماندهِ علی سرور هزاره هم زنگ بزنم و احوال شان را بپرسم، اما هر قدر شماره گیری کردم تلفنش رخ نشد به دستیارش تماس گرفتم هم رخ نشد، با خود گفتم شاید شارژ تمام کرده باشد.
از سوق و اداره معلومات گرفتم برایم گفتن که قطار عبور کرده دو بال طیاره سوپر توکانو به ساحه اعزام شده تا قطار را حمایت کند و یک هدف را هم مورد حمله قرار داده که تلفات هم دارد جزئیات تلفات را در حال جمع آوری هستیم و به شما خواهیم گفت.
خیالم راحت شد مطمئین شدم که قطار از ساحه عبور کرده، چون من سخنگوی قول اردو بودم، باید هر لحظه به سوالهای رسانه ها پاسخ میدادم، کوشش میکردم به تمام ارگانها مراجعه کنم اطلاعات بگیرم تا معلوماتم تازه باشد؛ چند بار به سوق و اداره قول اردو زنگ زدم کسی پاسخی درست برایم ندادن، ناگزیر به رئیس امنیت ملی بلخ زنگ زدم و جویای جزئیات حمله هوایی در چمتال شدم، رئیس امنیت ملی خبری بدی برایم داد که آن خبر کشته شدن علی سرور هزاره و همراهانش بود؛
برایش گفتم جناب رئیس، مگر شما کوردینات نداده بودید چطوری امکان داره که بجای دشمن کاروان دوست مورد حمله قرار گرفته باشد؟ رئیس امنیت ملی کوتاه و واضح گفت این سوال را باید از قوماندان قول اردوی تان بپرسی آمر صاحب، من کوردیناتِ که دادم پایش را امضا هم کردم ولی طیاره های شما جای که دشمن را هدف قرار دهد کاروان نیروهای مارشال دوستم را مورد حمله قرار داده است.
قوماندان قول اردو در آن زمان خان الله شجاع بود.
یکنکته را قابل یاد آوری میدانم که من به عنوان سخنگویی قول اردوی ۲۰۹ شاهین، در مورد کشته شدنِ علی سرور هزاره با هیچ رسانهی مصاحبه نکردم، اما چند لحظه بعد از کشته شدنِ ایشان دیدم که رسانه ها از قول مقامات قول اردو نوشته است، که علی سرور هزاره یکی از فرماندهان جنبش ملی در کمین طالبان کشته شد، حالا این مقام چی کسی بوده خدا میداند، علی سرور هزاره را طالبان نتوانست بکشد، ولی به دستور خان الله شجاع قوماندان قول اردوی ۲۰۹ شاهین نا جوان مردانه کشته شد.
این بود ماجرای کشته شدن علی سرور هزاره!