مشکلات دولت اسلامی مجاهدین در سال 1992 چه بود؟

منبع: خبرگزاری مقاومت.

این توضحیات و اظهارات، بخشی از سخنرانی احمدشاه مسعود است که در میزان سال 1371 خورشیدی به قوماندانان، علمای دینی، متنفذین و برخی مسوولان دولتی ولایت پروان و کاپیسا ارائه کرده است.

جنگ حکمتیار

«... در کابل جنگ صورت گرفت که نباید صورت می‌گرفت. رژیم تسلیم شده بود، حکومت مجاهدین را که رهبران در پشاور ساختند، پذیرفته بود و حاضر به تحویل‌دهی قدرت شد و دیگر ضرورتی به جنگ نبود. به هر ترتیب، جنگ آمد و این جنگ اثرات زیادی به‌وجود آورد و می‌آورد.

نباید تصور این طور باشد که حکمتیار صاحب حمله کرد در برابرش دفاع صورت گرفت، جنگ همان جا خاتمه پیدا کرد. جنگی که در کابل شده در همین محدوده و این چوکات محدود نمی‌شود. بلکه اثرات منفی این جنگ چه امروز و چه فردا گریبان‌گیر این ملت است.

ببینید زمانی که جنگ صورت گرفت و کمربند امنیتی کابل در هم شکسته شد به هزاران تن از مجاهدین با سلاح خود بدون نظم و ترتیب داخل کابل شدند، در پهلوی این، هزاران نفر در خود کابل که اصلاً شناخته شده نبودند، مسلح شدند. دیپوها همه به چپاول رفت و به هزاران نفر در کابل مسلح شدند. در جمعیتی که در کابل مسلح شد و نظر به احصائیه‌یی که بعدتر پیدا کردم، بیش از سه هزار نفر جنایت‌کار، دزد و سارق که در رژیم سابق محبوس بودند، آزاد می‌شوند. تقریباً اکثریت اینها مسلح می‌شوند و مسلح شدن شان این نتیجه را داشت که یک دفعه شهر کابل از کنترل همه خارج شود و هیچ‌کس نفهمد که در پایتخت چه صورت گرفته است و همه چیز برهم بخورد و همه پلان حکومت از بین برود.

وزارت دفاع جز نام دیگر چیزی وجود نداشت، چرا که همه سلاح و همه مهمات به سرقت رفته و همه تاراج شده بود. سلاح دولت و وزارت دفاع در دست مردم مختلف قرار گرفته بود. فرقه‌ها وجود نداشت، قوای امنیتی به‌نام سارندوی یا پولیس دیگر وجود نداشت. قضا وجود نداشت، تجارت و امنیت وجود نداشت، وزارت زراعت، مالیه و کلاً حکومت منهدم شد.

امروز اگر شما بخواهید وزارت داخلۀ تان را فعال کنید، تنها ساختنش یک میلیارد افغانی ضرورت دارد که ترمیم شود. حالی که انجنیر صاحب (انجینر احمدشاه احمدزی که وزیر داخلۀ حکومت مجاهدین تعیین شده بود) می‌خواست کار را شروع کند نه دفتر بود، نه دیوان، نه سوابق و نه دوسیه. هیچ چیزی وجود نداشت.

وزارت داخله تا به حالا هیچ نمی‌داند که گذشته در این وطن چه بوده و این دفتر و دیوان تنها دفتر دیوان این نیست که تنها از حکومت سابق بوده باشد. این قواله و این اسناد این دفتر و دیوان یک مملکتی است که از کدام زمان آمده آرام آرام تراکم کرده بود تا این جا همه یک جای از بین رفته و حالا همه در یک خلاء قرار دارد. به همین ترتیب، در قسمت‌های مختلف که شما می‌بینید خسارات مالی، مشکلات اداری برهم خوردن نظام را و همه و از همه کرده مسلح شدن افراد که چقدر مشکلات ایجاد کرده است.

حالا کنترل افراد مسلح در کابل یک غم بزرگ است. هر روز می‌شنوید که در کابل بی‌امنیتی است، سرقت است، اختطاف انسان‌ها و چه و چه. این همه و همه زادۀ همین جنگ و بقایای همان جنگ حکمتیار صاحب است. نه‌تنها در کابل بلکه در تمام افغانستان وضع مشابه بود. تا آن زمان فرقۀ گردیز سقوط نکرده بود، جلال‌آباد سقوط نکرده بود، قندهار سقوط نکرده بود همه یکی به ترتیب دیگر سقوط کرد و نتیجه چه شد؟»

انفجار تانک و طیاره و فروش آن به پاکستان

من یک مثال عادی برای شما بگویم در همان زمانی که من اطلاعات را از وزارت دفاع به دست آوردم، پیش از سقوط رژیم در افغانستان دو هزار و پنج صد چین تانک وجود داشت. تنها از نقطه نظر نظامی فکر کنید دو هزار و پنج صد چین تانک که اگر شما تانک‌های پاکستان را با تانک‌های ایران جمع کنید دو هزار و پنج صد را پوره نمی‌کند. این سرمایه همین ملت بود و به خون ملت به‌دست آمده بود.

امروز نتیجه چیست؟ پاکستانی‌ها که منافع ملی خود را می‌بینند، برای این که ماشین جنگی من و تو یعنی افغانستان را برهم زده باشند، اعلام می‌کنند هر که انجن یا ماشین تانک را می‌آورد من این قدر پیسه(پول) می ‌هم، هر کس این قدر سیر آهن را می‌آورد، من برایش این قدر پول می‌دهم.

یکی از آشناهای ما گفت، من در پکتیا بودم، شب چندین انفجار را شنیدم پرسان کردم که این انفجارها چیست، همین جا حالا که نه جنگ است و نه دیگر گپ، باز جنگ شروع نشده باشد. گفتند نه این‌ها دینمو هست که تانک‌ها را می‌پرانند، توپ‌ها را می‌پرانند(منفجر و پارچه پارچه می‌کنند)، آهنش را به پاکستان می‌فروشند. به جرأت گفته می‌توانم همان سلاح‌هایی که در افغانستان بود شما سی درصد آن را به عواید خود یعنی به عواید این کشور به دست آورده نمی‌توانید. چیزی که هم باقی مانده همین چند فرقه است که در دست ما و شما هست دیگر همه فروخته و از بین رفته است.

حالا ببینید شما که خسارۀ جانی تا چه حد شد، آبروریزی‌یی که به مسلمانان شد، آبروریزی‌یی که به جهاد شد، مشکلات اداری امروز و فردا، مشکلات امنیتی در داخل کابل، ضایعات مالی همه و همه زادۀ جنگ حکمتیار است. بهانه‌اش هم این بود که حکومت حضرت صاحب اسلامی نیست و می‌گفت که من و خلقی‌ها و بقایای حکومت نجیب حکومت اسلامی می‌سازیم. باز هم می‌گوییم قضاوت به دست مردم که چه می‌گویند؟

حکومت حضرت صبغت‌الله مجددی

در ارتباط به حکومت خود حضرت صاحب مختصر صحبت کنم که اعتراضاتی در قسمت حکومت ایشان وجود دارد چقدر کار کرد، چقدر کار نکرد. بی‌طرفانه قضاوت کنیم، حضرت صاحب در زمانی قدرت را در دست گرفت که این با دوره‌های پیشتر که تحول در افغانستان به وجود آمده بود، کاملاً فرق داشت. اگر داوود خان کودتا کرده، یک قوماندان سپاه ظاهرخان دور شده و باقی نظام برحال بوده، عسکر در جایش، فرقه‌ها در جایش، دفتر دیوان در جایش، بانک در جایش بود. آمدند قدرت را گرفتند و حکومت ادامه دارد. اگر بعدتر کمونیست‌ها هم کودتا کرده اند، همه چیز را از پیش داوود خان سالم گرفتند.

مگر ببنید تحولی که بعد آمده این را فکر کنید که بعد از چهارده سال انقلاب است که این حکومت به وجود می‌آید و باز هم در آخرین لحظه که این تحول به شکل مسالمت‌آمیزش می‌آمد، متأسفانه جنگ شد و همه چیز برهم خورد. روزهای اولی که ما به کابل رفته بودیم کسی نمی‌فهمید که نل‌هایی که برای مردم آب بیاورد، چطور آورده شود؟ کی مسوول است؟ همه پراکنده شده بودند، جنگ بود و رژیم یک‌بار در خاک افتاده بود. پس دیگر چیزی وجود نداشت، همه چیز را باید از نو تأسیس می‌کردیم و این گپ آسانی نیست و نباید همه توقع را مردم از حکومت دو ماهه حضرت صاحب می‌داشت که همه چیز را وی در ظرف دو ماه ترتیب و تنظیم کند.

در پهلوی این که ما مشکلی در خود کابل داشتیم، چه از طرف افراد مسلح گروه‌های متعلق به اردوی سابقه و چه از لحاظ مردمی که مسلح شده بودند، مشکل دیگر، مشکل خود احزاب بود. کسی منکر شده نمی‌تواند که یک واقعیت است امروز در افغانستان که کم‌وزیاد این مسایل ملی مسایل زبانی مطرح است، احزابی آمده و مسلح شده این احزابی که مسلح شده هر یک گوشه از کابل را به دست گرفته است.

حزب وحدت دو وزارت خانه را گرفته و ده ریاست را، مچم حزب فلان فلانه جای را گرفته است، فلان حزب کانتیننتال هوتل را گرفته است. هر قسمت کابل در دست یک گروپ است یک گروپ شناخته شده و یک گروپ کاملاً ناشناخته یک دفعه پیشش برو بگو تو کیستی؟ می‌گوید حزب وحدت، بار دوم نمایندۀ حزب وحدت را بیاور می‌گوید، من متعلق به تو نیستم متعلق به حزب حرکت هستم، دیگر بار نمایندۀ حرکت را بیاور می‌گوید، من مربوط به فرقه 53 هستم و ممکن نبود در آن شرایط که با همه یک‌بار برخورد صورت بگیرد. هم جنگ در کمربند کابل بود و انداخت راکت و هم در داخل ما جور نمی‌آمدیم. به این شکل یک جنگ دوم در حال شکل‌گیری بود. مجبور فیصله به این بود همه قضیه را از طریق مصالحه، از طریق مذاکره و از طریق مکالمه حل نماییم. نه که جنگ دوم را با احزاب شروع کنیم.

شروع کردیم به کار و اولین مسأله در دوران حضرت صاحب باز هم مسایل امنیتی بود که اول امنیت را چطور تأمین کنیم؟ خوب است که من شما را در جریان مشکلات قرار بدهم باز خودتان گفتید که مشکلات چقدر است.

از تمام احزاب کمیسیون ساخته شد. مسألۀ کمربند کلاً به دوش ما، این احزاب به آن هیچ کار ندارند. در قسمت داخل شهر بعد از صحبت زیاد به این فیصله رسیدیم کابل که به حوزه‌های مختلف تقسیم بود، تقسیم شود و به هر حزب و یا تنظیم دو حوزه داده شود. جا دارد که یک تنظیم امنیت دو حوزه را بگیرد تمام وزارت‌خانه‌هایی که است به همان احزاب که وزارت‌خانه داده شده این وزارت‌خانه‌های به آنها سپرده شود، خودش بفهمد و حفاظتش.

بعدها شما ببنید که مشکل از کجا شروع می‌شود؟ فیصله شد که وزارت‌خانه‌ها تخلیه شود. می‌آییم به افراد مسلح می‌گوییم که فلان وزارت را تخلیه کنید، حزب وحدت می‌گوید که من تخلیه نمی‌کنم. می‌پرسیم  چرا تو وزارت‌خانه را تخلیه نمی‌کنی؟ می‌گوید مشکل اساسی من هنوز باقی مانده است. به من در شورای جهادی چند چوکی می‌دهید؟ در وزارت‌خانه‌ها چند وزارت می‌دهید تا که این گپ‌ها حل نشود، تخلیه نمی‌کنم. گاهی که یک مسوول حزب و تنظیم می‌رود تا از افراد مسلح تنظیم خود بخواهد که وزارت‌خانه را ترک کند، آنجا که مسوول می‌رود قوماندان جوابش می‌دهد که من تو را هیچ نمی‌شناسم تو کی استی که طرف من آمدی؟ شما یقین کنید که از رهبران به قوماندانان خط (نامه) آوردیم، قبول نکردند. مجبور باید بجنگیم دیگر راهی وجود ندارد. این وزارت را تخلیه کنید وزیر آمده مربوط به سازمان و حزب و تنظیم تو نیست همین را تخلیه کنید، قبول نمی‌شود.  

شما باور کنید که وزیر تنظیم و حزب خودش را به وزارت‌خانه بردیم که همین وزیر حزب و تنظیم خودت است اجازه بده که داخل شود. جوابش این بوده که من از تعیین این وزیر خبر نداشتم. می‌گوید این را مثلاً، استاد سیاف تعیین کرده؛ همراه من مشوره نکرده و من نمی‌گذارم که داخل بیاید. در حالی‌ک ه بار بار فیصله شد که از همینجا تمام افراد مسلح خارج شوند، زمانی که می‌رویم همراه نماینده‌گان احزاب که افراد مسلح بیرون شوند، نماینده همان حزبی که نفرش همانجا است فرار می‌کند و  یک حالتی رسید که نپرس. حالا در برابر این وضع در کابل چه کنیم؟


سیاست

مقاومت دوم

26-آبان-1403 By admin

"رهبران نابالغ مقاومت،" ترامپ…

معنی کابینه ترامپ برای طالبان و جبه