چرا فلسطین وجدان اعراب را بیدار نکرد؟
نویسنده: جمبولات سردالو، کارشناس سیاست، مذهب و تروریسم (چچن)، مخصوص برای "سنگر"
چندپارگی سیاسی و نظامی نه تنها جهان اسلام، بلکه ستون فقرات آن - جهان عرب - منجر به سیلی های بی وقفه و عواقب دردناک و گاه ویرانگر برای کل مسلمانان شده است. ناگفته نماند اعراب که در طول دویست سال گذشته یا با ایده ناسیونالیسم مخوف و سپس سوسیالیسم البته با "چهره محلی" سرگرم بودند. همه اینها نمی تواند بر سطح معنوی رشد تأثیر منفی بگذارد. با تضعیف اصول اولیه مبانی دینی، عملاً یک جبهه ایجاد شد. جبهه عربی در کشورهای مختلف خاورمیانه که به نوبه خود آمیزه ای از جبرگرایی را که توسط دین اسلام پرورش یافته بود و با وجود این عزم برای عمل، انگیزه و روحیه بالایی را "تضعیف" کرد.
شالوده ایدئولوژیک سست انواع مختلف جنبش های بعثی نوپا یا تسلیم در برابر قدرت سلطنتی هنوز نتوانسته الهامات و معانی مذهبی را "پیشی بگیرد". بعید است که یک عرب برای یک حزب یا یک پادشاه به جنگ برود... یک ذهنیت آسیب دیده دیگر قادر به ایجاد روحیه معنوی عالی برای عمل نیست.
وضعیت شرم آور جهان عرب به منظره ای تحقیرآمیز برای تمام جهان تبدیل شده است. شیوخ خلیج فارس که نمی دانند با ثروت خود چه کنند، به معنای واقعی کلمه به غرب خدمت می کنند. جهان عرب که برده تمدن بیگانه شده است، احترام خود را از دست داده است. هرچقدر شیوخ زیاد از دین حرف بزنند، به قول خودشان “با حلوا گفتن دهان شیرین نمیشود”، هیچ کس به جای آنها مردم را به حل این کار دشوار - برای آزادی وطنشان - نمی کشاند. علاوه بر این، شکاف وحشیانه بین دارا و فقیر به هیچ وجه برای وحدت مساعد نیست. برخی به پول و ذات خود می بالند، برخی دیگر زندگی بدی را به سر میبرد. در عین حال، پرولتاریای عرب به دلیل فقدان رهبر درخشان و ویژگی های شیوه زندگی و جهان بینی آنها سکوت کرده است. هیچ کسی وجود ندارد که حداقل کمی شبیه صلاح الدین یا حداقل معمر قذافی باشد. اعراب اگر می خواهند عنوان تمدن را داشته باشند، هنوز باید قوی تر شوند.
بر این اساس، وضعیت نظامی-سیاسی کنونی منطقه خاورمیانه نمی تواند از آمادگی بر اساس همان مبانی مذهبی برای اقدامات شدید علیه اسرائیل سخن بگوید، کشوری که به اعتبار خود توانسته حق موجودیت خود را با آتش و شمشیر ثابت کند. هر چقدر دوست دارید بگویید که غرب نه تنها به او کمک کرد و دارد کمکش می کند، بلکه اتحاد جماهیر شوروی هم در زمان خودش همین کمک را کرد. تاریخ نمونه های زیادی از آنچه اسرائیلی ها آخرین تجهیزات نظامی را به آن تبدیل کردند می داند. نکته فقط این نیست که چه نوع سلاحی در دست است، بلکه خود جنگجو نیز کیست.
از این رو، تاریخ اسرائیل با تعدادی پیروزی درخشان پوشیده شده است که برای پسرعموهای آنها - اعراب - بسیار تحقیرآمیز است. تقابل درون سامی نیز با استدلال های مذهبی متقابل تقویت می شود. از تجربه برمیآید که اشعار الهام بخش شاعران و سرودهای خوانندگان زن اعراب در برابر تشدید دعاهای بنی اسرائیل در جنگ های قرن گذشته موفق نبوده است. لازم به ذکر است که پتانسیل ناچیز مذهبی اعراب از دهه 80 قرن بیستم شروع به رشد چشمگیری کرد. اما اینکه آیا این امر منجر به اعلام عمومی جهاد علیه صهیونیست ها خواهد شد یا خیر، از یک سو سؤالی بسیار دشوار است، اما می توان با مشاهده اختلاف های ارضی و مذهبی در جهان اسلام به پاسخ آن دست یافت. این امر قبل از هر چیز باید اختلاف های غیر قابل حل بین سنی ها و شیعیان و اختلافات چند دهه ای ارضی بین کشورهای منطقه را در نظر بگیرد. اگر آنها حداقل بر نیمی از تناقضات در میان تنش های فزاینده بر سر فرزندان اسرائیل غلبه کنند، معجزه خواهد بود.
بدیهی است که تظاهرات تودهای در جهان اسلام یک نقش مهم را ایفا میکند - "بیرون انداختن بخار". دولت های ضعیف و وابسته به غرب منطقه جرأت ممنوعیت تجمعات و اعتراضات را ندارند. اما چه میتوان گفت که تا به حال حتی یک کشور در منطقه روابط خود را با اسرائیل قطع نکرده است... بر این اساس، صحبت از اعلان جنگ مناسب نیست. سران کشورها می توانند تا آنجا که دوست دارند برای جلسات اضطراری خود جمع شوند، منتظر پیرمرد بایدن در قالب سه گانه (مصر، اردن و عراق) باشند، همه این نشان دهنده ادامه وابستگی به "برادر بزرگ" است.
و در این جا یک حقیقت رو زد - ناوگان آمریکایی به نیروی مهیبی تبدیل شده است که در قلب رهبران منطقه مفهومی مانند ایمان را به پیروزی آنها خرد کرده است. واضح است که ایالات متحده برای آرام کردن منطقه به مقدار زیادی پول نیاز دارد: نمی توان همه را بترساند، باید کسی را منحل کرد یا خرید. و اشتهای روزافزون ارتش اسرائیل باید به نحوی ارضا شود. در پس زمینه تغییر به سمت موضوع اوکراین، واضح است که نه تنها حوزه اطلاعات به طور فزاینده ای از موضوعات خاورمیانه اشباع می شود، بلکه به هزینه زیادی نیز نیاز دارد. زلنسکی چقدر تلاش کند تا به "قطار در حال حرکت" اولویتها و سلیقههای غرب "بپرد"، ممکن است به خوبی از یک محبوب در سیرک خونین سیاسی به یک دلقک خشمگین تنها تبدیل شود. غرب بیش از حد روی "جنگ با اورکها" سرمایهگذاری کرده است که ناکارآمدی خود را نشان داد؛ بر این اساس، مکانهای زیادی در جهان وجود دارد که "پیروزی دموکراسی مورد نیاز است".
در همین حال، یمن آشکارا اعلام می کند که آماده دفاع نظامی از فلسطین است. اما باز هم: یک نفر در میدان جنگجو نیست، به ویژه با توجه به موقعیت این کشور و توانایی های نظامی-فنی آن. تنها چیزی که میتوانیم به آن اعتبار بدهیم این است که یمنیها که سالها از جنگ و کشتار بیش از حد شکسته نشدهاند، فلسطینیها را در مشکل رها نمیکنند. حتی عملیات زمینی ارتش اسرائیل که آغاز شد دلیلی برای اتحاد کشورهای عربی نشد. به طور کلی، آنها هنوز در تلاش هستند تا خود را از مشکل فلسطین انتزاع کنند.
لازم به یادآوری است که عملاً اولین سیاستمداری در جهان که برای فلسطین صحبت کرد، رمضان قادیروف بود. او حمایت خود را از مردم فلسطین و خواسته های آنها از ایجاد کشور خود را آشکارا اعلام کرد. وی آمادگی خود را برای اعزام واحدهای چچنی به عنوان نیروهای حافظ صلح به منطقه اعلام نمود. طبیعتاً این اقدام ماهیت انسانی دارد و تنها با تأیید فرماندهی معظم کل قوا روسیه امکان پذیر است. او به عنوان رهبر جمهوری روسیه، نه تنها در چارچوب دستور کار سیاسی، بلکه در زنجیره فرماندهی نیز عمل می کند.