آیا طالبان در صدد حذف حکمتیار برآمدهاند؟
نویسنده: نورالله ولیزاده، تحلیلگر
حمله انتحاری به دفتر حکمتیار در کابل پس از آن صورت گرفته که اخیرا او سفر مرموزی به پاکستان داشت و هدف و نتایج این سفر رسانهای نشد.
حکمتیار یگانه رهبر سیاسی(رهبر یک حزب سیاسی) شناخته شده است که بعد از تسلط دوباره طالبان بر افغانستان، در کابل مانده و به نحوی به فعالیت نرم و سایهای خود ادامه داده است. حکمتیار هرچند با طالبان تعلق تباری و ایدیولوژیک دارد و به نظر میرسد که همین امر باعث شده که او از طالبان احساس خطر نکند و خود را در سایه حاکمیت آنان راحت احساس کند اما او در اصل یگانه رقیب درونی طالبان پنداشته میشود.
پیش از ظهور طالبان، حکمیتار رهبر بلامنازع پشتونها پنداشته میشد و دعوای کلان رهبری کشور و زعامت پشتونها را داشت. اما طالبان تاج و تخت حکمتیار را به زیر کشیدند و او را مجبور ساختند که به دامن دشمن دیرینهاش(جمعیت اسلامی) سقوط کند و به پنجشیر نزد احمد شاه مسعود، که سالها با او جنگیده بود، پناه ببرد. به نظر نمیرسد که حکمتیار کینه و عقده ناشی از آن تحقیر بزرگ را فراموش کرده باشد و قلباً با طالبان آشتی کرده باشد.
حکمتیار همچنان یکی از انگشتشمار رهبران سیاسی-جهادی پشتونتبار است که در اثبات وفاداری به پاکستان بیش از همه کوشیده است. او پاکستان را خانه دوم خود میداند و حتا در زمانی که پاکستان تصمیم گرفت بوسیله طالبان او را خلع قدرت کند، علیه پاکستان موضع نگرفت.
حکمتیار در چیزی کم یک و نیم سال اخیر هرچند با زبان نرم و ملفوف از بعضی عملکردهای طالبان انتقاد کرده و به اصطلاح با نگرفتن سهم اجرایی و عملی در حکومت طالبان به نحوی فاصله خود را با این گروه حفظ کرده است. شاید بتوان گفت، یکی از دلایلی که طالبان حکمتیارها را تحمل کرده اند، در کنار مسایل تباری و همفکری، دیکته و دستور پاکستان باشد. به این معنا که پاکستانیها به طالبان هدایت دادهاند که حکمتیار را امان بدهید و اجازه بدهید که فعالیت سیاسی خود را به شیوه نرم پیش ببرد.
با توجه به بالا گرفتن اختلاف و انشقاق میان طالبان و اینکه بخشی از طالبان زیاد در کنترول پاکستان نیستند و با انجام برخی از بازیهای پیچیده در تبانی با امریکاییها، موجبات نگرانی پاکستان را فراهم کردهاند، به نظر میرسد که پاکستانیها در صدد برجسته کردن نقش حکمتیار منحیث یک رقیب درونی برای طالبان برآمده اند و میخواهند که اهرم فشاری علیه طالبان درست کنند و حتا شاید فراتر از آن بخواهند که حکمتیار را دوباره به صحنه برگردانند. فراموش نکنیم که با توجه به نو ظهور بودن طالبان، اکثریت فرماندهان این گروه سابقه حزب اسلامی دارند و میتوانند به اصل خود برگشته و از درون طالبان را دچار چالش جدی بسازند.
در همین حال این نکته هم قابل یادآوری است که گذشت زمان نشان داد که طالبان به دلیل نداشتن رهبران شناخته شده، قوی و تاثیرگذار در مدت یک و نیم سال اخیر نتوانستند که انسجام درونی خود را تقویت کرده و به حیث یک نیروی با ظرفیت در امر دولتداری و بسیج تمامی نیروهای پشتون عرض اندام کنند. به مرور زمان بسیاری از پشتونیستها از طالبان ناراض شده و صلاحیت این گروه برای اداره کشور و زعامت پشتونها را زیر سوال بردهاند.
با توجه به نکات فوق بعید نیست که در خفا نوعی توافق میان پاکستان و حلقات مشخصی در درون طالبان و پشتونها بوجود آمده باشد که روی حکمتیار و حزب اسلامی منحیث یک جریان سیاسی سابقهدار کار شود. امری که به صورت طبیعی ترس و نگرانی حلقات دیگری از طالبان را به میان میآورد و این ترس و نگرانی آنان را ترغیب به حذف فزیکی حکمتیار میکند.
این گمانه به ویژه آنگاه تقویت میشود که در نظر بگیریم حکمتیار در یک سال اخیر ضمن انتقاد از طالبان، بر لزوم برگزاری انتخابات، احترام به حقوق زنان و برخی نکات دیگری تاکید کرده که با تفکر سیاسی حزب اسلامی و شخص حکمتیار متناقض بوده اما در عین حال در میان حلقات دیگری از پشتونها که خود را نیروهای مترقی و سکولار میدانند، مورد استقبال قرار گرفته است. یعنی حکمتیار این پیام را به پشتونهای ناراض از طالبان رسانیده است که اگر رهبری او مورد توافق قرارگیرد، او حاضر است که معجونی از رویکردهای طالبانی و خواستههای پشتونهای مترقی و سکولار را درست کند که هم لعل بدست آید و هم دل یار نرنجد!
باید گفت که افراد حزب اسلامی بعد از تسلط دوباره طالبان، در بسیاری از مناطقی که قبلا امکان فعالیت سیاسی برای شان وجود نداشت، فعال شده و به جلب و جذب جوانان و برقراری ارتباط با اعضای سابقه حزب اسلامی مبادرت ورزیده اند که این امر نمیتواند بدون داشتن یک اطمینانیه قوی صورت گیرد.
اخیراً مکتوبی رسانهای شد که اداره استخبارات طالبان فعالیت حزب التحریر، جمعیت اصلاح و برخی از جریانهای سیاسیای که همفکر و همسو با طالباناند و برای به قدرت رسیدن این گروه لحظه شماری میکردند، ممنوع کرده است. اینکه حزب اسلامی از این دستور متثنی شده خود به روشن شدن زوایای بیشتر مبحثی کمک میکند که در این مقال به آن پرداخته شد. به احتمال زیاد حزب اسلامی از پاکستان «اماننامه» در دست دارد و این امر باعث استثنا قرار گرفتن حزب اسلامی از فهرست احزاب ممنوعالفعالیت شده است!