محض این عامل میتواند بقای پاکستان را تداوم بخشد.
نویسنده: عارف حسن خان آخندزاده، پژوهشگر و تحلیلگر امور منطقه و پاکستان، عضو شورای مشورتی سنگر
اگر به نقشه سیاسی معیاری رسماً چاپشده پاکستان بنگریم، میبینیم، که مرزهای ولایات پنجاب و سند به عوض این که مستقیماً روی آن باشد، از سمت چپ دریای هند میگذرد. این نوارهای باریک به عنوان ساحات "کچه" شناخته میشوند و از جنگل های ضخیم رودخانهی تشکیل شدهاند، که از روی تمام نشانه و اهداف غیر قابل مدیریت هستند. در مجاورت بلوچستان همسایه، این ساحات در حقیقت پایگاه های بلوچند، مگر به علت ویژگی های قومی خاص عمداً به پنجاب و سند شامل شدهاند.
این احاطه (انکلو)های تحت سلطه بلوچ ها با حیلهگری به این دو ولایت به عنوان "نوارهای" بوفری محلی توسط استراتژیست ها و متخصصین بریتانیای و محلی شامل شده بودند. آنها به طور خاموشی خردترین جزئیات چگونگی ساختن مؤثرترین اجزای یک مکانیزم بوفر محافظتی پیچیده را، که با آن کار کرده توانند، به وجود آوردند، تا از امپراتوری افسانهی هند، که منابع و کنترل آن جزیره کوچک اروپایی آنها را به اوج سلطه جهانی رسانده بود، دفاع کنند. "پاکیستانی ها"، که جانشین بریتانیای ها به عنوان وکیل و وابسته شدند، به طور طبیعی تمام چنین ترتیبات را دستنخورده گذاشتند، زیرا منافع آنها یکسان بود.
این احاطه های رودخانهی ساحل چپ هند از نظر قومی بلوچ هستند، اما این مناطقی هستند، که قومیت بلوچ با پنجاب جنوبی و سند غربی شروع به تتاوق میکنند و بشدت بر آنها تأثیر میگذارند. این بلوچ ها ممکن مدل کامل بلوچ قومی نباشند، به آن خاطر که آنها به پنجابی، جتکی (سرایکی) و سندی صحبت میکنند و امور و نگرانی های آنها در آن ساحات نهفته است، نه در بلوچستان.
از این رو، این ساحات از نظر اداری به پنجاب و سند تعلق دارند - مگر ارزشمندند، به خاطری که به علت شخصیت و هویت ذاتی جداگانه بلوچی، آنها یک نوع قالب "متفاوت" بلوچ را تشکیل میدهند، که منحیث یک بافر برای بدنه اصلی بلوچ عمل میکند. در صورت یک تهاجم موفق ایرانی، افغان یا روسی - یا ترکیبی - به سرزمین های وحشی و بینظم بلوچ، این نظریه پرداز شده بود، که این "مناطق مرزی" - پنجابی و سندی به عنوان حایل فرعی برای مقامات بریتانیایی در کمک به آنها خدمت خواهند کرد، تا کارهای دفاعی خود را سازماندهی کنند. و شیوه اصلی عملکرد این بافرهای قومی استفاده از این "تفاووت قومی" بود.
معلوم میشود، که حالا، در شرایط تغیریافته آغاز بحران نهایی پاکستان، این ساحات وحشی و عقبمانده یک بار دیگر نقش قوی در حوادث بازی میکنند. ساکنین این احاطه ها، که از مدت طولانی پناهگاه های بیقانون برای گروه های غارتگران و مهاجمان تحت سلطه بلوچ بودهاند، که توسط بریتانیای ها به عنوان "دکایت ها" شناخته میشدند (از "داکو" یا دزد در زبان های محلی هندی گرفته شده است)، ساکنین این احاطه ها حالا با پشتون های طالبان پاکستانی یا TTP دست در دست هستند، که در نوبت خود در پنجاب جنوبی فقیر پایگاه حمایتی نیز دارند. نه تنها این، بلکه این پیوند بیشتر به قلب خود ولایت ناآرام بلوچستان، که در آستانه یک شورش جدایطلب سکولار قرار دارد، توسعه مییابد. جدا از اعتیاد به مواد مخدّر سیاسی و مذهبی، ناظر باهوش قومی در این جا متوجه حضور و عملیات "تشقاق ایرانی- هندی" در از بین بردن پاکستان ناکام خواهد شد.
اگر عمران خان به صورت ساده لوحانه و ناموفق تلاش میکرد تا سیستم اصلی نو استعماری پاکستان را با شکل فاشیزم پاپولستی خود در اوایل عوض کند. این ممکن برای حامیان ناراضی او، که یک ائتلاف راحتی را با TTP - بلوچ ها علیه دولت سنتی نواستعماری پاکستان در نظر بگیرند، مخصوصاً اگر اوضاع وخیم شود و نشانههای زیادی در این جهت وجود دارد.
نتایج نهایی هر چه باشد، چیزی، که در افق به نظر میرسد، یک سرزمین پشت پاکستان است، که از ولایات پنجاب و سند با مناطق حایل غرب وحشی و بینظم ایرانی (پشتون و بلوچ) تشکیل میشود، که از کنترل خارج است. معلوم میشود، این شیوهی است، که کولچه "دولت زائد جناح" پاره میشود، مگر این که عامل ذکرشده در بالا به یک طریقه موفق به طولانی ساختن عمر آن گردد.