ارتباط طالبان با القاعده و سایر گروه های تروریستی چگونه است؟
نویسنده: فضل احمد معنوی، وزیر پیشین عدلیه افغانستان، مخصوص برای "سنگر"
مهمترین شرط در معاهده دوحه قطع رابطه طالبان با القاعده و سایر گروههای تروریستی بوده که امریکاییها جهت اقناع افکار مردم امریکا و سایر همپیمانان امنیتی خود( اعضای ناتو ) به آن تأکید دارند.
نقطه بارز در معاهده امریکاییها و طالبان همین مطلب است. حکومت بایدن خروج غیر مسئولانه امریکا از افغانستان را متکی به قراردادی میداند که گویا طالبان دیگر با القاعده و تروریستان خارجی رابطه نخواهند داشت. در مقابل، امریکاییان با خروج کامل از افغانستان تعهدات زیادی برای طالبان سپردند که از آنجمله ارسال بسته های هنگفت پول نقد به طالبان است. گفته میشود که در ضمیمه پنهان معاهده امتیازات زیادی از طرف امریکا به طالبان وعده داده شده که یکی هم عدم همکاری و حمایت از نیرو های ضد طالبان است. با گذشت دو سال و چند ماه معلوم میشود که امریکاییها به دنبال استحکام هرچه بیشتر روابط با طالبان اند.
اما آیا طالبان از القاعده و ترورستان بینالمللی بریده اند؟ هرگاه فلسفه وجودی طالبان به برسی گرفته شود به عمق اعتقادی و مذهبی طالبان نظر انداخته شود و جنگ سی سالهشان در افغانستان ارزیابی گردد به وضوح ثابت خواهد شد که طالبان بدون القاعده و شبکههای تروریستی دیگر مفهوم نخواهد داشت. در واقع آنها با هم لازم و ملزوم هم دیگر اند و قرارداد نانوشته در میان آنها وجود دارد که چند نسل به آن التزام خواهند داشت.
طالبان از لحاظ اعتقادی خود را پیرو مکتب ماتریدی متعلق به مذهب حنفی میدانند و مبنای عمل کرد خود را شریعت اسلامی به اساس نظریه فقهای حنفی طراحی میکنند. آنها به حدیثی از پیامبر تمسک میکنند که میگوید ( الجهاد ماضٍ الی یومِالقیٰمه.. )، جهاد تا روز قیامت پایدار است و هیچ زعیم/امیر عادل و یا ظالم نمیتواند آنرا متوقف نماید. طالبان تند روان اعراب را که در زیر چتر القاعده دوشا دوش طالبان جنگیده اند برادران خود میدانند و باور دارند قطع رابطه با برادرانشان که در جنگ آنها را به پیروزی رسانده اند گناه کبیره و عمل زشت غیر قابل بخشش است. آنها به استدلال حدیث دیگری از پیامبر میگویند ( الْمُسْلِمُ أَخُو الْمُسْلِمِ، لَا يَظْلِمُهُ، وَلَا يَخْذُلُهُ ). مسلمان برادر ديني مسلمان است به او ظلم نمی کند و از یاری رساندن به او امتناع نمیکند. ( أي: ولا يترك إعانته ونصره ) کمک و حمایت خود را از او ترک نمیکند.
طالبان براستناد به این باور برادر ديني را از برادر نسبي مهمتر میدانند و یاری نرساندن به او را هنگامیکه به کمک نیاز دارد گناه میدانند.
سازمان القاعده در سی سال گذشته همواره در کنار طالبان قرار داشته جنگجو و مصارف مالی طالبان را فراهم کرده و ظاهراً رهبران القاعده اسامه بن لادن و ایمن ااظواهری رسماً به امیرالمومنین آنها بیعت کرده است.
از ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ عملاً سپر مهمی در دفاع از کابل در برابر نیروی های جبهه مقاومت به رهبری احمد شاه مسعود در شمال کابل از طرف القاعده و سایر تروریستان بین المللی ایجاد گردیده بود که عمدتاً به زبانهای عربی و پنجابی صحبت میکردند. با سقوط کابل در سال ۲۰۰۱ وقتی طالبان کابل را ترک میکردند نتوانستند تروریستانی را که در خطوط شمال کابل مستقر بودند با خود ببرند. آنان تا دم مرگ جنگیدند و اکثر شان کشته شدند.
از طرف دیگر، گروه طالبان که اکثراً پشتونتبار و روستایی اند با همکاران جنگی شان متعهد اند و براساس عرف قبیلوی ترک کردن همپیمانان خود را خلاف اصول پشتونوالی میدانند.
در میان آنها خویشاوندیهای زیادی صورت گرفته که در واقع پیوند خونی نیز در میان شان ایجاد گردیده که مقاطعه را ناممکن میسازد.
ترورستان بین المللی در همکاری و همیاری با طالبان کشته های زیادی داده اند که دشوار است همه آن تعهدات را نا دیده بگیرند.
در حال حاضر آموزشگاههای زیادی را در ولایتهای مختلف در قول اردوها، لواءها و مراکز نظامی حکومت ساقط شده ایجاد کرده اند که هزاران تروریست خارجی آنجا مصروف تعلیم و آمادگی اند.
هزاران مدرسه تروریستی را زیرنام مدارس جهادی در ولایات مختلف ایجاد کرده اند که تولید آن جنگجویان افراطی با تعلیمات نادرست از دین و شریعت است. در بعضی از این مدارس به زبانهای غیر بومی حتی انگلیس و عربی تدریس میگردد. بطور نمونه مرکز ایساف که قبلاًبه نام کلوب عسکری یاد میشد به یک مرکز تعلیمی تروریستی زیرنام مدرسه بدل شده است.در آنجا به دو زبان انگاسی و عربی تدریس میشود و هزاران جوان بین سنین دوازده تا هژده سال آموزش های تروریستی دریافت میکنند.
طالبان یاد گرفته اند که چگونه اهداف خود را پنهان کنند و کشور های منطقه و همسایه را در اعتماد نگه دارند. حتا در بعضی مواقع غرب و ایالات متحده امریکا را نیز فریب میدهند تا برنامههای خود را به پختگی برسانند.
دو احتمال در مدارای امریکا با طالبان وجود دارد.
امریکا میداند که طالبان با القاعده و گروههای تروریستی همکاری تنگاتنگ دارد اما بخاطر آرام نگه داشتن افکار عامه کشورشان و عدم توجه به خروج غیر مسئولانه شان، به آن اذعان نمیکند. کشته شدن ایمن الظواهری رهبر کارازماتیک القاعده در قلب کابل مصداق این ادعاست.
یا اینکه میداند و این هم جز برنامههای درازمدت آنهاست تا با پرورش هرچه بیشتر تروریزم در افغانستان، منطقه و همسایگان را درگیر یک جنگ طولانی و فرسایشی نماید که از این طریق بتواند انتقام طالبپروری همسایگان افغانستان را که علیه امریکاییها حمایت میکردند بگیرد و ثانیاً حریفهای خود را مانند فدراتیف روسیه، چین و ایران به یک دردسر بزرگ گرفتار کنند.
گزینه سوم که شاید امریکاییها اصل ماجرا را نمیدانند و از طرف طالبان اغفال شده اند باور کردنی نیست.
تمام گروههای افراطی در منطقه و جهان از شکست امریکا و پیروزی طالبان الهام گرفته اند که باسختکوشی و خشونت بیرحمانه میتوانند به اهداف خود برسند.
القاعده و دهها گروه تروریستی دیگر در کنار طالبان برعلیه حکومت اسلامی به رهبری استاد ربانی در برابر احمدشاه مسعود جنگیدند و صدها کشته دادند. در دوسال اخیر نیز، یکبار دیگر دهها گروه تروریستی پاکستانی و غیر پاکستانی با تابعیتهای مختلف از کشورهای دور و نزدیک منطقه، برعلیه جبهه مقاومت ملی به رهبری احمد مسعود در ولایت پنجشیر و مناطق دیگر همانند، اندراب، خوست، تخار، بدخشان جنگیده اند و هنوز در حال جنگ اند که خود گواه پیوند و تعهدشان با طالبان است. از آن جمله میتوان از تحریک پاکستان، جیش محمد، لشکر طیبه، و شمار دیگر از گروههای تروریستی دیگر مستقر در مرزهای افغانستان نام برد.
تحریک طالبان پاکستان
از آن جمله یکی TTP گروه طالبان پاکستانی است که با طالبان افغانستان مشترکات زیاد دارند. این دو گروه از لحاظ قرائت مذهبی، فرهنگ، زبان، حتا طرز لباس و شیوه زندگی کاملاً یکسان اند که امکان جدا ساختن آنها قطعاً ناممکن است.
بانکه پاکستانیها فکر میکردند که توسط طالبان افغانی که دست پرورده خود آنها اند و ریشه عمیق در پاکستان دارد و سالها توسط اداره استخبارات نظامی آن کشور مدیرت شده اند میتوانند طالبان پاکستانی را مهار سازند و یا طالبان پاکستانی را در اهداف دیگری غیر از جنگیدن با نیروی امنیتی پاکستان مصروف سازند اما این تحلیل و انتظار درست ثابت نشد. امروز طالبان پاکستانی از حمایت بی دریغ طالبان افغانستان برخوردار اند و درد سر بزرگی را متوجه نظام پاکستان ساخته است.
پاکستانی ها با زیر فشار قرار دادن دوستان گذشتهشان ( طالبان افغان ) به اخراج جبری مهاجرین اقدام کردند که از لحاظ انسانی، اخلاقی و کنوانسیونهای بین المللی غیر قابل توجیه است.
تحریک طالبان که با عنوان طالبان پاکستان شناخته میشود، موسس آن بیت الله محسود است که بعد از کشته شدن او ملا فضلالله رهبر این گرو شناخته میشد. در حال حاضر پس از کشته شدن فضل الله نور ولی محسود رهبری این گروه را به عهده دارد. همه آنها با رهبر طالبان افغانستان ملا محمد عمر بیعت داشتند. این گروه با هدف مقابله با دولت پاکستان تشکیل شده است و با طالبان افغانستان ارتباطات گستردهای دارد که نیروهایشان کنار یکدیگر علیه نیروهای امنیتی افغانستان جنگیدهاند. این گروه روابط عمیق و نا گسستنی با گروه طالبان و القاعده دارند.
تعدادی از رهبران این گروه قبل از تشکل گروه TTP در کنار طالبان علیه دولت اسلامی افغانستان به رهبری استاد برهان الدین ربانی و احمد شاه مسعود جنگیده اند. بعد از تشکیل گروه TTP در بیست سال گذشته علیه نیروهای جمهوری اسلامی افغانستان نیز جنگیده اند و بعد از سقوط حکومت در جنگ پنجشیر حضور گسترده داشتند.
جیش محمد
پس از تحریک طالبان پاکستان، گروه افراطی دیگر پاکستانی که در کنار طالبان با حکومتهای افغانستان و مردم این کشور جنگیده اند و دست شان با خون هزاران افغان بیگناه آلوده است، جیش محمد است.
جیش محمد گروه شبهنظامی است که به دنبال جداسازی کشمیر از هند متوسل به مبارزه مسلحانه شد. این گروه که توسط مولانا مسعود اظهر ایجاد شده، اعضای گروه آن در سال 1999 میلادی یک هواپیمای مسافربری هند را که به سمت قندهار افغانستان پرواز میکرد در هم کاری با طالبان به گروگان گرفته بودند. آنان از هند خواستار آزادی مولانا مسعود اظهر شده بودند. این گروه با طالبان و القاعده روابط نزدیک دارند و گفته میشود در ولایات جنوبی افغانستان برایشان مراکز آموزشی تدارک دیده میشود.
از گروههای خورد و بزرگ دیگری که با طالبان و القاعده همکاری و همسویی نزدیک دارند و زیر حمایت گروه طالبان در افغانستان قرار دارند، میتوان از چند گروه ذیل نام برد.
لشکر طیبه
گروه دیگر لشکر طیبه است که در سال 1990 توسط حافظ محمد سعید با رویکرد مقابله با سیطره هند بر منطقه کشمیر ایجاد شد. این گروه در آغاز روابط حسنه با القاعده داشت و پس از ظهور داعش سعی کرد با این گروه روابط خود را تقویت کند. این گروه در افغانستان نیز فعالیت داشته و دارد. ۱۹ عضو آن در یک حمله هوایی در دانگام ولایت کنر قبلاً در دور جمهوریت کشته شدند.
گروه طارق گیدار
از گروهای کوچک تروریستی همرکاب طالبان میتوان از این گروه نام برد. این گروه متعلق به پاکستان است که گذشته فعالیت دز افغانستان نیز دارد. در سال 2016، عمر ناریه سازماندهنده حمله بر مکتبی در پیشاور پاکستان توسط نیروهای امنیتی افغانستان در ولایت ننگرهار، در شرق افغانستان کشته شد.
لشکر جهنگوی
لشکر جهنگوی نیز با طالبان و القاعده همکاری نزدیک دارد. این گروه یک گروه انحصاری مربوط به سپاه صحابه پاکستان است که توسط ملک اسحق و شماری از دیگر از چهرههای این سپاه در سال 1996 ایجاد شده است و مستقر در پاکستان میباشد.
«لشکر اسلام»
این گروه نیز یک گروه مرتبط با طالبان پاکستان فعال در شرق افغانستان است که در مناطق نازیان و اچین ولایت ننگرهار فعالیت داشته اند. در حال حاضر با طالبان افغانستان در یک همسویی عام و تام قرار دارند و
«مجاهدین البدر»
گروه دیگر ستیزهجوی پاکستانی است که در کشمیر فعال بوده و در گذشته فعالیتهای شورشی را در افغانستان نیز داشته اند و تحت حمایت طالبان در افغانستان فعال اند. گروه «انصار اسلام» که در سال 2004 توسط پیر سیفور رحمان در اثر نزاعهای درونی با یک گروه دیگر تروریستی ایجاد شد، نیز در افغانستان فعال است.
القاعده در شبه قاره هند
گروه دیگر تروریستی که نیروهایش با طالبان ادغام شده القاعده شبه قاره هند است. این گروه به عنوان شاخه جدیدی از القاعده توسط ایمن الظواهری، رهبر القاعده در شبه قاره هند در ۲۰۱۲ تاسیس شد. رهبر این گروه عاصم عمر نام داشت که در خاک افغانستان و تحت حمایت طالبان قرار داشت، در سال ۲۰۰۱۷ در عملیات مشترک نیروهای آمریکا و افغانستان در هلمند کشته شد. او اهل هندوستان بود که در پاکستان هم شناخته شده بود و نفوذ داشت. افراد این گروه از حمایت بی دریغ طالبان برخوردارند.
گروه جندالله
این گروه در سال 2003 میلادی در ایران تشکیل شد و هدف آن دفاع از حقوق مذهبی و قبیلهای، بهویژه بلوچها و پیروان اهل سنت در ایران است. گروه جندالله علیه شیعیان افغانستان و ایران عملیات میکند.
در سال ۲۰۱۶ میلادی شانزده عضو این گروه در ولسوالی برکه ولایت بغلان کشته شد. یک سال پیش از آن قاری بشیر، مسوول این گروه در شمال افغانستان و قاری حضرت مشهور به ابو حذیفه، رهبر این گروه در قندوز کشته شدند. فعلاً نیز این گروه از حمایت مالی و تسلیحاتی گروه طالبان کاملاً برخوردار اند.
جنبش اسلامی ازبکستان
جنبش اسلامی ازبکستان در سال 1998 توسط جمعه نمنگانی و طاهر یولداش پس از پایان جنگ داخلی تاجیکستان بنیانگذاری شد. پس از فروپاشی رژیم طالبان در کابل و ورود نیروهای امریکایی و متحدانش به افغانستان، اعضای جنبش اسلامی ازبکستان به مناطق مرزی افغانستان رفته و فعالیتهای خود را آغاز کردند و فعلاً مراکز شان داخل افغانستان می باشد. در گذشته با القاعده همکاری داشتند اما اکنون اکثر اعضای این جنبش به طالبان یا داعش پیوستهاند.
حرکت اسلامی ترکستان شرقی (یا حزب ترکستان اسلامی)
این گروه از ستیزهجویان اویغور، مسلمانان جدایی طلب در سنکیانگ چین، تشکیل شده است. این جنبش در سال 1993 تاسیس شد و با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی توانست با گروهها و احزاب بنیادگرا در آسیای مرکزی رابطه برقرار کند. بعدها این گروه با القاعده و طالبان در افغانستان نیز همکاری کرد و در جنگ پنجشیر بعد از سقوط کابل در هماهنگی با طالبان بدخشان نقش اساسی داشتند. حسن مخصوم، رهبر این جنبش با بن لادن در افغانستان همکاری نزدیک داشت.
امارات قفقاز (توسط اتباع چیچینی اداره میشود)
این گروهها در شمال افغانستان در ولایات بدخشان تخار بغلان، قندوز و جوزجان و سرپل حضور دارند. تعداد از گروههای چیچین و جنبش اسلامی اوزبيکستان به داعش پیوسته اند.
جنبش طالبان تاجکستان
جنبش طالبان تاجيکستان را در ولایت بدخشان افغانستان در نزديکي مرز با تاجيکستان تاسيس کردهاند.
فته ميشود اين گروه از سوي مهدي ارسلان، معروف به محمد شريپوف، شهروند تاجيکستان تشکيل شده و وي درصدد آغاز مبارزه مسلحانه عليه دولت تاجيکستان است و رابطه نزدیک با طالبان و القاعده دارد. آنها به ادامه جریان جماعت انصارالله به فعالیت های تروریستی خود ادامه میدهند.
جماعت انصارالله در سال ۲۰۰۶ به رهبری امرالدین طباروف/ طبری تشکیل شد که متشکل از اعضای اسلامگرا و مخالف حکومت تاجیکستان بودند که از پذیرفتن آتشبس سال ۱۹۹۷ که به جنگ داخلی تاجیکستان پایان داد، خودداری کردند. این گروه بیشتر در وزیرستان شمالی آموزش دیده اند. در ساحات تحت نفوذ طالبان به کمک این گروه فعالیت های تروریستی انجام دادند که عمدتاً در ولایت بدخشان، تخار، کندز و بغلان حضور داشتند. در کنار طالبان با نیرو های دولت افغانستان میجنگیدند و بعد از تسلط طالبان و سقوط نظام در افغانستان در شمال افغانستان مصروف آموزشهای تروریستی و جلب و جذب افراد و تقویت صفوف خود استند. طالبان علیالعجاله از آنها بعنوان وسیله فشار ها علیه حکومت تاجکستان استفاده میکنند اما در دراز مدت حضور آنها یک تهدید بالقوه بالای نظام تاجیکستان و سایر کشورهای آسیای میانه محسوب میشود. گاهی از آنها بنام طالبان تاجکستان نیز یاد میشود.
آنها روابط نزدیک با القاعده دارند و میانه خوبی با شبکه حقانی نیز دارند. بیشتر از حمایت فصیحالدین که رییس ستاد ارتش طالبان است برخوردار اند. تعدادی از اعضای انشعابی این گروه به داعش پیوسته است.
تعدادی از تاجیکستانیها که افکار سلفی و تند روانه دارند در گروه داعش جذب شده اند که عده از آنها در جنگ های سوریه و عراق نیز حضور داشته اند.
تا کنون طالبان چندین مرتبه زیر نام کندک انتحاری رزمایشاتی را در سرحد تاجیکستان و افغانستان راه اندازی کرده است. موقف تاجیکستان در حمایت از دولت مجاهدین به رهبری استاد ربانی و مقاومت مسلحانه به رهبری احمد شاه مسعود در سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ و پشتبانی سیاسی این کشور از جبهه مقاومت ملی به رهبری احمد مسعود پس از سقوط کابل به دست طالبان، جایگاه جماعت انصارالله/ طالبان تاجیکستان را در میام گروه طالبان مهم و برجسته ساخته است و امکانات فراوانی مالی و تسلیحاتی در اختیار آنها قرار داده اند.
طالبان میکوشند احساس مذهبی را در میان آنها قوی نگه دارند و اعمال قوم گرایانه خود را از آنها پنهان بدارند. به همین دلیل در جنگ پنجشیر از حضور آنها روایتی در دست نیست. طالبان در کوتاه مدت منحیث ابزار در تعامل منطقوی از آنها استفاده ابزاری میکنند و در فرصت مناسب برای نارام کردند تاجیکستان و کشورهای آسیای میانه از آنها کار خواهند گرفت.
گروه طالبان از سالیان قبل حرص حضور در کشورهای آسیای میانه را در سر می پرورند که یکبار رهبر و بنیانگذارشان ملا محمد عمر در تماس تیلفونی به رهبر مقاومت احمد شاه مسعود گفته بود، بهتر است دست از جنگ با ما بربدارید و بروید به نفع امارت اسلامی/ گروه طالبان در تاجیکستان فعالیت کنید. البته این یک خواست گستاخانه و مغرورانه بود که جواب مناسب برایش داده شد.
دولت اسلامی - شاخه/ولایت خراسان (داعش در افغانستان)
دولت اسلامی (داعش) در سال ۱۳۹۳ تشکیل شد و شاخه خراسان را در افغانستان اعلام کرد. این گروه در آغاز تشکیل بیشتر در شرق افغانستان مخصوصا در ولایت ننگرهار و کنر در مرز "مناطق قبیلهای پاکستان" حضور داشتند. اعضای این گروه بیشتر متشکل از نیروهای گروه طالبان پاکستان بودند که یک سال قبل از آن از عملیات گسترده ارتش پاکستان در مناطق تحت نفوذ خود گریخته بودند.
داعش توانسته در شمال افغانستان نفوذ چشمگیر داشته باشد و از میان ازبیک ها و تاجیکها در شمال افغانستان سرباز گیری نماید. در ابتدا در همآهنگی با طالبان علیه حکومت وقت افغانستان میجنگیدند که بعدها درگیری های خونینی در میان آنها صورت گرفت. در مناطق شرقی افغانستان مورد فشار فزاینده قوای ایتلاف به رهبری امریکا، دولت افغانستان و طالبان قرار گرفتند و مادر بمها هم در زمان ریاست جمهوری ترامپ در ولسوالی اچین ننگرهار بالای آنها استفاده شد.
سرانجام فشارها پی هم سه جناحی داعش را در شرق افغانستان تضعیف کرد و از پیشروی باز ماندند. اما در شمال افغانستان بستر آرامتری داشتند که باعث رشد آنها در شمال افغانستان گردید. داعش را در شمال افغانستان اتباع کشورهای آسیای میانه نیز همراهی میکند. حضور داعش در شمال اژدهای خوابیده است که هرازگاهی احتمال بیداری آن متصور است. نا رضایتی طالبان شمال از انحصار و سیاست قومگرایی طالبان احتمال فرصت بیشتری را به داعش میدهد. رشد و ترویج افراطگرایی توسط مدارس و مراکز تروریستی طالبان در شمال خود بستر بالقوه دیگر به داعش است.
اگر جبهه مقاومت ملی نتواند در کوتاه مدت خلای نارضایتی شمال را پر نماید و طالبان کماکان زیر نام مهاجرین به جابجایی خانوادهها از ولایات دیگر ادامه دهند، شمال افغانستان به وزیرستان شمالی دیگری با حضور گسترده داعش مبدل خواهد شد که آنگاه مهار آن دشوار خواهد بود.
کشور های همسایه شمالی افغانستان گزینهای جز حمایت از جبهه مقاومت ملی ندارند تا خلای به میان آمده در شمال افغانستان را پر نمایند و نگذارند که عقدههای روز افزون مردم و رشد افراطگرایی سبب گسترش صف گروههای تروریستی مانند داعش گردد.