نامه سرگشاده به جامعه استخباراتی ایالات متحده
نویسنده: سارا آدامز، افسر سی آی ای امریکا
برگردان: نیلوفر غوریان
مقاله اصلی: Al-Qaeda is Coming to the US
در عکس: حسن بن لادن، پسر سعد، و ذبیح الله مجاهد سخنگوی طالبان—در ضمن، وجوه ضد تروریزم همچنان به دفتر قطر طالبان جریان دارد.
حمله فاجعهبار دیگری از سوی القاعده در راه است. همه قطعات این پازل در حال چیده شدناند. اگر اجازه دهیم تاریخ تکرار شود، اینبار دیگر هیچ بهانهای پذیرفته نخواهد بود.
ما را با این وعده دلگرم کرده بودند که جامعه اطلاعاتی (IC) پس از حملات ۱۱ سپتامبر دگرگون شده است. گفته بودند هرگز دوباره، یعنی اصلاحات واقعی. اما امروز چه میبینیم؟ همان شگافهای عمیق قدیمی: جمعآوری اطلاعات ناکارآمد، تحلیلهای ضعیف، ترس از ریسک، و ناتوانی در نام بردن صادقانه از دشمن.
واقعیت این است: در حال حاضر جامعه اطلاعاتی امریکا حتی نمیداند که چه کسی رهبری داعش یا القاعده را بر عهده دارد.
در مورد داعش، ابوحفص الهاشمی القرشی پنجمین امیر این گروه رهبر واقعی داعش است و هماکنون در داخل سوریه فعالیت میکند. با این حال، گزارشهای رسمی امریکا همچنان عبدالقدیر مومن، یکی از سرکردگان داعش در سومالی را بهعنوان چهره اصلی این گروه معرفی میکنند. اشتباه در نام، کشور و درک تهدید. این روایت، مردم امریکا را در بیخبری نگاه میدارد و چنین القا میکند که امنیت برقرار است، در حالیکه دشمن، مشغول طراحی حمله بعدی است.
به همین شکل، جامعه اطلاعاتی در قبال القاعده نیز کور و ناآگاه است. رهبر واقعی این گروه، حمزه بن لادن، زنده و فعال، و بار دیگر از خاک افغانستان عملیات خود را پیش میبرد.
این اشتباه سادهانگارانه نیست؛ یک شکست اطلاعاتی تمامعیار است.
در حالی که در سال ۲۰۱۹ به مردم گفته شد حمزه کشته شده، این صرفاً یک دروغ بود که از سوی ایمن الظواهری، رهبر سابق القاعده، منتشر شد. حمزه زنده ماند و پنهان، محافظتشده، و آماده برای اثبات اینکه نسل دوم و سوم خاندان بن لادن از نسل اول خطرناکتر و مرگبارترند. پیش از آنکه فاجعهای دیگر رخ دهد، باید واقعیت درباره حمزه، سعد، عبدالله، عثمان و حسن بن لادن را پذیرفت، همهشان از داخل افغانستان مشغول طراحی عملیاتاند.
طالبان که بهنوعی خویشاوندان سببی خانواده بنلادن نیز محسوب میشوند جامعه اطلاعاتی را بازی دادند. و شما این اجازه را دادید.
جامعه اطلاعاتی اجازه داد که دشمن، کارزارهای فریبکارانهای مؤثرتر از عملیات ضدتروریستی ما به راه بیندازد. بهجای اصلاح مسیر، بسیاری از مسوولان در IC سکوت پیشه کردند در حالی که تهدید در حال رشد بود، هیچ نمیگفتند و آسایش شخصی را بر مسوولیت حرفهای ترجیح دادند.
و اگر کسی نیاز دارد بداند شجاعت واقعی چیست، کافیست به ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ نگاه کند.
در آن روز سرنوشتساز، گروهی از شهروندان عادی در پرواز ۹۳ یونایتد، عمق خطر را درک کردند. آنان انتخاب کردند. منتظر دستور نماندند. نگفتند "این کار من نیست." نیازی به تأیید کامل تهدید نداشتند. اقدام کردند و هواپیما را در دشتی در پنسیلوانیا به زمین زدند، چون میدانستند چه چیزی در خطر است.
آنان جان خود را فدا کردند تا از شری بزرگتر جلوگیری کنند. آن هم با اطلاعات و منابعی بسیار کمتر از آنچه امروز در اختیار شماست. و آتشنشانانی که به درون برجهای دوقلو رفتند؟ آنان درگیر بحثهای روایتی یا نگرانیهای ظاهری نبودند. آنان وارد عمل شدند، چون میدانستند باید چه کرد. پس چرا باید بعد از وقوع حمله قهرمان بسازیم، وقتی میتوان پیش از وقوع حمله قهرمان داشت کسانی که اکنون کار درست را انجام دهند؟
شما میدانید چه چیزی در راه است. پس تصمیم بگیرید: چه خواهید کرد؟
آیا برمیخیزید؟ آیا لب به سخن میگشایید؟ آیا برای افشای دروغهایی که جامعه اطلاعاتی در مورد افغانستان و سوریه پذیرفته میجنگید؟ یا ساکت نشستهاید، در حالی که تاریخ در حال تکرار است، و با علم به تهدید پیشرو، نظارهگر هستید که دالرهای ضدتروریسم امریکا به طالبان میرسند و نهایتاً به طرحی علیه وطن خودمان تبدیل میشوند؟
وظیفه جامعه اطلاعاتی، حفظ امنیت مردم امریکاست، نه سیاست، نه ارتقای شغلی، و نه حفاظت از سیاستهای اشتباه.
اگر تعدادی غیرنظامی در یک هواپیمای ربودهشده میتوانند در لحظه، شجاعت نشان دهند و جلوی فاجعه را بگیرند شما با تمام منابع و اطلاعاتی که در اختیار دارید، چه بهانهای دارید؟
تاریخ در حال تماشا است. همکاران پیشین شما نیز در حال نظارهاند. و از همه مهمتر، مردم امریکا شما را مینگرند.
آماده باشید. زیرا اگر جامعه اطلاعاتی مسیر خود را اصلاح نکند، مسوولیت حفاظت از جامعه و خانوادهتان ممکن است بر دوش خودتان بیفتد.