خبر روز

افغانستان از سوی پاکستان اشغال شده است و پاکستان به خود حق می‌دهد، تا در افغانستان عملیات کند. حمله طالبان به پنجشیر تجاوز قومی است

 

نویسنده: حبیب حمیدزاده، روزنامه نگار و نویسنده

بر اساس روایت میرغلام محمدغبار، نادرخان برای جنگ با مردم کاپیسا و پروان، بیست و پنج‌هزار سرباز جنگی از مردم احمدزایی، کروخیل، جاجی، منگل، طوطی‌خیل، وزیری، وردک و چند قبیله دیگر(همراه با سربازان رسمی ارتش ساخته خودش) به این منطقه سوق داده بود. با همین شیوه مردم جنوب در دهه هفتاد به این منطقه هجوم بردند. از آنچه بر این مردم در این دو نوبت گذشته قلم به گریه می‌افتد. آدم وقتی فجایع و رویدادهای این منطقه را در تاریخ کشور می‌خواند از شرم فرو می‌ریزد.

اکنون بار دیگر قبایل پشتون از ولایت خوست که در چارچوب رسمی ارتش طالبان مسوولیتی ندارند، برای جنگ به پنجشیر در حرکت هستند. توسل به قبایل برای سرکوب مخالفان داخلی، یکی از شیوه های جنگ حکومت های قوم گرایی افغانستان بوده. دعوت از قبایل خوست برای جنگیدن با مردم پنجشیر و احتمالا در آینده در مناطق دیگر افغانستان، همان شیوه است که نادرخان در برابر حبیب الله کلکانی و طالبان در نوبت گذشته علیه مردم شمالی استفاده کردند.

این در حالی است که چند هفته قبل پاکستان ولایت خوست را بم باران کرد. نه تنها کسی در خوست واکنش نشان نداد که حکومت قومی طالبان که مدعی شکست ناتو است، اقدام نکرد. قبایل جنوب و حکومت های پیشتبان و حامی وحشت آنان، از تجاوز پاکستان نگران نیستند، اما قیام پنجشیر و دفاع این مردم از عزت شان برای آنان قابل قبول و تحمل نیست.

طالبان و پشتون های جنوب تجاوز پاکستان به خوست و کنر و نیمروز را جدی نگرفتند و یکی هم با آن مخالفت نکرد، اما همگی به سر مقاومتگران پنجشیر ریختند. این به آن معناست، که افغانستان از سوی پاکستان اشغال شده است و پاکستان به خود حق می‌دهد، تا در افغانستان عملیات کند.

اتفاقات این روزها در پنجشیر و نحوه جنگ و لشکرکشی طالبان به این دره سرسخت، نشان می دهد که حکومت قومی طالبان و ناسیونالیست های حامی این حکومت، آرمانی والاتر از آرمان سرکوب پنجشیر ندارند. تا اینجای کار هرآنچه در توان داشته اند با بدوی ترین روش علیه پنجشیر و مردم آن بکار بسته اند. حملة طالبان به پنجشیر تجاوز قومی است و مقاومت راه برحق است.

اما با سرگذشت تلخی که شمالی و پنجشیر از سرگذرانده اند، هیچ وقت نومید و تسلیم شده ظاهر نشده‌اند. استواری، غرور و بیگانه ستیز خاصیت اصلی این منطقه است. این منطقه به خانه آتش گرفته‌ وسوخته‌ای می‌ماند که خشت‌های باقی مانده‌اش از آن آتش پخته شده باشند. اراده آهنین مردم این منطقه افغانستان ورد زبان مردمان داخل و خارج کشور است. این منطقه همیشه خار در گلو و تیغ در گردن متجاوزین و تمامیت‌خواهان بوده است. خون‌های که این روزها در پنجشیر، شمالی، اندراب و دیگر مناطق ضد طالبان ریخته می‌شود، ریشه‌های آزادی و آزادی‌خواهی در میان یک ملت را آبیاری می‌کند.

موضوع بسیار روشن است. مسله داخلی و تاریخی است. جنگ نادرخان و طالبان با مردم شمالی و پنجشیر از یک جنس است. تشریح این رویدادها بر اساس مدل‌ها و نظریه‌های بیرونی، بنیاد علمی و منطقی ندارد. این موضوع مسله بخصوص افغانستان است و بر اساس واقعیت‌های تاریخی افغانستان باید بررسی و ارزیابی شود.

دموکراسی‌خواهی و آرمان‌گرایی‌ها بدون قبول کردن و توجه به مشکل تاریخی افغانستان، هیچ کدام ما را به جایی نمی‌رساند. از سال ۱۳۳۰ به این سو بهای تمام رنج‌ها، زندان رفتن‌ها، شکنجه شدن‌ها و قبول هزاران مصیبت برای رسیدن به آزادی و دموکراسی، هدر و برباد رفته است.
عامل عمده‌ی به نتیجه نرسیدن همه این جان فشانی‌ها، حل نشدن مسله ملی است. ستم ملی موجود که همزاد افغانستان است، از آموزش، توزیع عدالت، تحقق دموکراسی و در نهایت از داشتن وحدت ملی جلوگیری کرده است.

برتری طلبی و تمامیت‌خواهی که هدف نهایی شان «افغانیزه‌سازی» و یکدست ساختن تمامی کشور بوده است، عامل بی‌عدالتی، گسترش فقر و بی‌سوادی و بالاخره عامل جنگ و ویرانی کنونی است. به دنبال دارویی برای درمان این درد و زخم کهنه باشیم. پیش از حل کردن این مسله که مرگ و زندگی کشور به آن وابسته است، دموکراسی واقعی و عدالت اجتماعی را تجربه نخواهیم کرد. چون قبل از ما مردان آهنین و متعهدتری برای رسیدن به آنها بدون توجه به مشکل اصلی کشور، هزینه و جانفشانی کردند، ولی به دستش نیاوردند


سیاست