هدف اصلی جهادیست ها در پاکستان کیست؟
نویسنده: غوث جانباز، آگاه مسائل سیاسی و دیپلومات سابق افغانستان
منبع: “نزاویسمایا گازیتا”
مربیان خارجی و هماهنگ کننده های طالبان ( گروه تروریستی و ممنوعه در فدراسیون روسیه)، که به این اسلام گرایان کمک نمودند تا به قدرت برسند، از اقدامات طالبان، به ویژه در "مبارزه با تروریسم" طی دو سال گذشته راضی هستند. جامعه بین المللی هیچ ادعایی در مورد چگونگی توزیع کمک های بشردوستانه ندارد و اطلاعات مربوط به غارت آن را دولت های غربی، معمولا مورد توجه قرار نمیدهند. عین رضایت در حوزه اقتصادی نیز وجود دارد - بانک جهانی و بانک توسعه آسیائی در گزارش های خود عمدتاً مثبت صحبت می کنند: مالیات جمع آوری می شود، گمرکات تحت کنترل است...
دست آورد اصلی طالبان را طی دو سال می توان توانائی حداقل در ظاهر، حفظ یکپارچگی و وحدت در سطح رهبری شان نامید.
گروه طالبان طی این مدت به بخشها و جناحها منقسم نشد، چیزیکه برای افغانها و افغانستان معمول نبود. طالبان تاکنون توانسته اند از درگیری های داخلی جلوگیری کنند. اما نیروهای مخالف، به شمول مخالفان مسلح، در این مدت نتوانستند یک جبهه واقعی و متحد نظامی-سیاسی را چه در داخل و چه در خارج از کشور ایجاد کنند.
گرچه گروه حاکم طالبان حقوق و آزادی های زنان را به شدت محدود کرده و به طور کلی حقوق اولیه بشر را کاملا نقض می نمایند، اما همه قدرت های بزرگ از جاپان تا اندونزیا، از ایالات متحده امریکا تا اتحادیه اروپا، روسیه، چین، کشورهای آسیای میانه، چه رسد به پاکستان، همه "تماس های منظم"را با آنها ادامه میدهند، با نمایندگان آنها ملاقات می کنند و تمایل دارند طالبان را به عنوان یک شریک قانونی و برابر معرفی نمایند. تصور آن به میان میاید که همه کشورها به یک نوع اجماع رسیده و به اتفاق آرا منتظر اند تا طالبان از درون تحول نماید، و این تحول را اجتناب ناپذیر می دانند.
سوال به میان میاید: آیا طالبان از حمایت مردمی در کشور برخوردار است؟ در اینجا باید به نکات حساس اشاره شود. طالبان اصولاً معتقد نیستند که دولت موظف به ارائه خدمات اجتماعی-اقتصادی به مردم و سازماندهی آموزش است. طالبان وظیفه خود میدانند که "راه حق" را به مؤمنان نشان دهند و "تزکیه روح" را برای آنها فراهم کنند. تقویت نهادهای اجتماعی دولتی را “کار خدا” می پندارند. خداوند و فقط او حق دارد، آنهم اگر لازم بداند این کار را انجام دهد. افزایش یا کاهش محصولات، دسترسی به مواد غذائی در مغازه ها، بازارها، گرسنگی، سوء تغذیه، بیکاری - این مسئولیت خداست، دولت طالبان به این موضوعات نمی پردازد...
آموزگاران غربی طالبان، در مراحل نخست امیدوار بودند که مقامات جدید بتوانند، حداقل از نظر ظاهری، چیزی شبیه به "تشکیلات دولتی" ایجاد نمایند، لویه جرگه (مجلس عالی سنتی سرتاسری نمایندگان مردم) را دعوت و ساختارهای قانونی قدرت و مدیریت دولتی را تشکیل و قوانین را صادر کند. با این حال، طالبان در عرض دو سال حتی پیش نویس قوانینی را، که روابط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در کشور را تنظیم کنند یا نوع ساختار سیاس-اجتماعی کشور را تعیین نمایند، تهیه ننمودند.
تمام ظرفیت طالبان در ایجاد یک حکومت موقت، مرکب از ملا های نیمچه باسواد به تاریخ ۷ سپتمبر ۲۰۲۱ بود. این نگرش طالبان نسبت به دولت، متصدیان غربی را وادار کرد تا پروسه به رسمیت شناختن طالبان را به تعویق بیاندازند و آنها شروع به استفاده از تاکتیک متفاوتی علیه طالبان - deal (معامله) - کردند.
همکاری بین طالبان افغانستان و مخصوصا جنبش تروریستی تحریک طالبان پاکستان (TTP)، جالب و در خور توجه است.
کسانی، که اطلاعات اندکی از پیچیدگی های بازی های استخباراتی در منطقه دارند، برداشت شان هم از رابطه بین طالبان و TPP تا حدی متناقض است. طالبان ابزاری است در دست غرب، به ویژه انگلستان و امریکا. تمام تأریخ حوزه موسوم به افغانستان - پاکستان + هند نشان می دهد که تقریباً همه سازمان های مذهبی در این جا ابزار ستراتژیک و همچنین شرکای مؤثر انگلیس هستند. علاوه بر این، رابطه طالبان با غرب کاملاً متفاوت از روسیه و چین است. تماس بین طالبان و فدراسیون روسیه محتوای موقعیتی و تاکتیکی دارد. به نظر می رسد که هر دو طرف مایلند با حفظ ظاهر ارتباطات، وقت کشی نمایند. امریکائی ها به طالبان اجازه می دهند که تعامل محدودی با مسکو داشته باشند، به اندازه ای که روسیه دست به اقدامات درشت متوسل نشود. روسیه ضمن حمایت از پالیسی "تعامل"، سعی در رصد تحولات منطقه دارد تا از درون آن را تحت تأثیر قرار دهد و از خارج شدن اوضاع از کنترل و روی آوردن علیه فدراسیون روسیه و متحدانش جلوگیری کند.
رابطه ایران و چین با طالبان نیز تکتیکی است. تجار و متخصصان منابع طبیعی چینائی یکی پس از دیگری از معدن ها بازدید می کنند و به صورت شفاهی آمادگی خود را برای سرمایه گذاری اعلام میدارند. اما چین به خوبی میداند که در بازی که به راه افتاده، طالبان فقط یک ابزار بوده و ارتباط اصلی را با همان امریکائیها حفظ کرده است.
تحریک طالبان پاکستان را حلقههای خاصی در استخبارات پاکستان که به ایالات متحده امریکا کار می نمایند، کنترول میکنند. اهداف تی تی پی در سطح منطقه و فرامنطقه جهانی نیز توسط امریکایی ها تعیین می شود. یکی از وظايف فوری تحریک طالبان پاکستان را تحت فشار قرار دادن اردوی پاکستان تشکیل می دهد، تا به این ترتیب از میلان غیرقابل کنترول برخی از جنرالان اردوی پاکستان به سمت نزدیکی با چین جلوگیری شود.
فعال سازی کنونی تی تی پی دقیقاً با همین هدف ارتباط دارد. وظیفه ی دیگری که به تی تی پی سپرده شده، این است تا در برابر هرگونه پروژه حمل و نقل، اقتصادی و زیربنایی در حوزه ی از چترال تا بلوچستان، که بیشتر مکان سکونت پشتون هاست - اقدام نماید. این کار به گونه ای و تا زمانی دوام خواهد یافت که چینائی ها در نهایت مجبور به توقف توسعه این جغرافیا شده و منطقه را ترک نمایند.
اکثر کارشناسان پیش بینی می نمودند که با روی کار آمدن طالبان و متحدان ایدئولوژیک آن از تحریک طالبان پاکستان، این گروه بلافاصله به سمت آسیای مرکزی (حوزه منافع روسیه) و ایران هجوم خواهند برد. اما با در نظر داشت آنچه در حال رخ دادن است، فعلا هدف اصلی چین بوده و بازی اصلی دور محور آن خواهد چرخید.
برای جهادیست ها مهم آن است که چین را با استفاده از هرگونه وسایل مرئی و نامرئی از پاکستان بیرون برانند و سپس توجه خود را به سایر جناح ها از جمله ایران و آسیای مرکزی معطوف خواهند ساخت.