به صورت نمادین نشان داده می شود که طرح بعدی مربوط به تاجیکستان است، اما به دلیل بی توجهی عمومی، ترکمنستان در مرحله اول هدف قرار خواهد گرفت.
نویسنده: عبدالناصر نورزاد، پژوهشگر امنیت و ژئوپلیتیک، ستون نویس سنگر
تحرکات جدید در منطقه از جانب متحدین فرامنطقه ای، بخصوص در شمال افغانستان نشان می دهد که تلاش های جریان دارد تا حلقه محاصره را از دوجانب بالای روسیه و ایران بواسطه قضیه ارمنستان و آذربایجان و هم قضیه افغانستان و تی تی پی تنگ تر سازند. یک تعداد زیادی از نفر بری ها در شمال افغانستان، به مقصد فریب اطلاعاتی صورت گرفته است؛ حال آنکه به گونه نمادین نشان داده می شود که پلان بعدی بالای تاجیکستان است، اما بواسطه اغفال همه، در قدم نخست ترکمنستان هدف خواهد بود. این اصل در جنگ کنونی که خصوصیت هیبریدی دارد، جنبه از جنگ های اطلاعاتی است.
در ضمن، رقبای متفقین منطقه ای، به درستی می دانند که تاجیکستان در همکاری نزدیک با روسیه است و رژیم امنیتی آن توامیت و همبستگی نزدیک با پیمان امنیت جمعی که روسیه جز مهم آن محسوب می شود، دارد و آمادگی هم برای جنگ دارد، بنا نشان میدهند که برنامه بالای این کشور است. در حالی که در یک حرکت غیر قابل پیش بینی، نقطه ی دیگر را که آسیب پذیری بیشتر دارد، ضربه وارد می کنند. به این منظور، قضیه شمال افغانستان جدی می شودو تلاش ها جریان دارد تا از تجمع قوت های مقاومت محور و ضد طالبان و برنامه های حامیان شان، در شمال افغانستان، بواسطه برنامه های سیاسی ممانعت صورت گیرد.
همزمان، حول این تلاش های نظامی و راهبردی، روند های سیاسی موازی را در ترکیه، پاکستان و اروپا سازماندهی کرده اند تا مانع شکل گیری یک جبهه وسیع برضد طالبان و تروریستان فراملیتی شوند. درواقع، ترس اصلی متحدین فرامنطقه ای، هم همین است تا اجازه ندهند حرکتی برضد طالبان و برنامه انتقال تروریستان به شمال افغانستان صورت گیرد.
در این میان، موقف چینیها، تا هنوز نا مشخص است. چینی ها تا دقیقه نود به راه خود می روند و فکر می کنند که مسیر تامین منافع خودرا انتخاب کرده اند، در حالیکه برنامه روی اغفال چینی ها نیز وجود دارد. ظاهرا چینی ها روی فرش سرخ با طالبان همگام حرکت می کنند؛ در حالیکه برنامه های وسیعی برای به وجود آوردن تهدید های امنیتی در ماحول متفقین آسیایی و منطقه ای، رویدست است. فرش سرخ هموار شده برای چین در افغانستان و در گیر ساختن روسیه و آسیای مرکزی در جبهه جنگ بر ضد آشوب در منطقه، نتیجه یک روند سازمان دهی شده از جانب رقبای آنها است. تلاش می شود تا از اتحاد احتمالی چین و روسیه در حوزه شمال، جلوگیری شود.
ایران و طالبان، دچار معمای امنیتی جدی هستند. نا آرامی های اخیر در ایالت های بلوچستان و سیستان، منبع نگرانی برای مقامات تهران است. ایرانی ها به طور دقیق معلومات دارند که چیز های مشکوکی برضد منافع شان در جریان است. دوروز قبل، مقامات ایرانی، تصاویری از تسلیحات امریکایی را که تازه بدست آورده اند و قرار بود برای مخالفان شان داده شود، نمایش دادند. در اصل منبع نگرانی ایرانی ها، یک حرکت سازماندهی شده بواسطه تروریستان چند ملیتی است که طالبان، بستر مناسب آن را فراهم آورده اند. قضیه داعش برای فعلا معلق مانده است و نگرانی از جندالله و سایر گروه های بلوچ مخالف رژیم ایران است. آنچه را که ظاهرا در رسانه ها، گزارش داده می شود، لاپوشانی اطلاعاتی برای یک ضد حمله سازماندهی شده از جانب رژیم ایران است که در یک هماهنگی نزدیک با روسیه، تدارک دیده است.
روس ها با دقت حوادث قفقاز را تعقیب می کنند. زیرا نقش امریکا، ترکیه و سایر رقبای روس در تحولات اخیر ارمنستان و آذربایجان به مشاهده می رسد. نبرد در دوجبهه بالای متفقین آسیایی شروع شده است. ممکن همانند قضیه اغفال اطلاعاتی در آسیای مرکزی، حوزه قفقاز نیز، دچار یک برداشت نادرست و یک محاسبه راهبردی اشتباه شود. اگرچه احتمال این کار برای فعلا بسیار کم است و روس ها تجارب خوبی از چنین ترفند های اطلاعاتی دارند، اما محاسبه رقبای شان، تلاش در چنین مسیری را نشان میدهد.
اما قضیه افغانستان، کماکان در گروه معما و ابهام باقی می ماند. معمای امنیتی بوجود آمده، مطلقا ماهیت بحران افغانستان را یک بحران امنیتی متاثر از مولفه های ژئوپولیتیکی، نشان میدهد. این معادله مغلق امنیتی و ژئوپولیتیکی، آیندۀ تاریکی را برای افغانستان پیام می دهد. به زعم نگارنده، تا زمانیکه یک اجماع امنیتی و حرکتی در مسیر یک برنامه ژئوپولتیک از جانب متفقین آسیایی رویدست گرفته نشود، برنامه متحدین فرامنطقه ای، هرروز یک قدم پیش تر برای تخریب رژیم امنیتی منطقه بر می دارند. این روند، تمام دینامیک امنیتی منطقه را تحت تاثیر قرار داده و پیامد های خوبی برای امنیت، اقتصاد و ثبات سیاسی منطقه نخواهد داشت.