مردم آسیای مرکزی تاریخ را به خوبی به یاد می آورند و آن سرخپوستان (هندو ها) بی دفاع نیستند.

نویسنده: طالب علی اف، تحلیلگر، مخصوص برای “سنگر”

در عکس: برچیدن مجسمه شخصیت های نژادپرست و استعماری تاریخ یکی از پیامدهای اعتراضات ضد نژادپرستانه اخیر در آمریکا بود - مجسمه کریستف کلمب در شهر شیکاگو آمریکا.

تاریخ یکی از صادق ترین علوم است. دروغ را تحمل نمی کند و به ما کمک می کند تا ماهیت برخی چیزها را درک کنیم و همچنین بفهمیم که در واقعیت که چه کسی است و در وهله اول از چه کسی باید ترسید.

همه می دانند که کریستف کلمب کشف آمریکای جنوبی و مرکزی را در سال 1500 آغاز کرد. اما این واقعیت که همان کلمب و رفقایش بر سرکوب سرخپوستان (هندوها) اساس گذاشته بودند، مسکوت مانده است. کلمبوس پس از اولین ملاقات خود با ساکنان بومی قاره آمریکا در دفترچه یادداشت های خود نوشته بود: "50 سرباز کافی است تا همه آنها را تابع کنیم و هر کاری را، که می‌خواهیم، انجام دهند. مردم محلی به ما اجازه می دهند به هر کجا که می خواهیم برویم و هر آنچه از آنها می خواهیم به ما می دهند".

بسیاری از استعمارگران متوجه مهمان نوازی و دوستی سرخپوستان شده بودند. با این حال، هیچ کس قرار نبود در صلح و هماهنگی با این مردم زندگی کند. پس از اینکه نتوانستند آنها را به بردگان خود تبدیل کنند، فتح وحشیانه سرزمین های هندوها آغاز شد.

​​هندو های متوسط از نظر داده های فیزیکی به طور قابل توجهی نسبت به هر آنگلوساکسون برتری داشت، بنابراین استعمارگران روزگار سختی داشتند. اما متجاوزین به شماره بیشتر بودند و حیله گری آنها حد و مرزی نداشت.

در 26 ژوئیه 1722، در شهر بوستون اعلامیه بوستون به تصویب رسید. آمریکایی ها و اروپایی ها واقعاً دوست ندارند این سند را به خاطر بیارند. در آن خیلی به سادگی آمده بود: از 15 تا 100 پوند برای پوست سر هندی. برای روشن شدن: یک سرخپوست را بکشید - پوست سرش را بکشید - برایش پول بگیرید. در همان زمان، برای پوست سر یک زن سرخپوست - بیش از 50 پوند، و برای یک کودک - تا 10 پوند. آنگلوساکسون ها درست مثل امروز که مردم عادی در صف سوپرمارکت می‌ایستند، پوست سر خون‌آلود هندوها در دست صف می‌کشیدند، تا برای افرادی، که کشته‌اند، پاداش نقدی دریافت کنند!!!

استعمارگران هلندی و انگلیسی این کار را به تجارت واقعی تبدل دادند. پوست سر را می‌توانستند به پول یا با سلاح و کالاهای ضروری مبادله کنند. شکار واقعی برای جمعیت بومی آمریکا به راه انداخته شده بود. تعداد هندو ها به شدت شروع به کاهش یافتن کرد.

در مجله "آماتور"، در مقاله ای در مورد جنگ لیتل بیگورن، نبرد معروف بین آمریکایی ها و سرخپوستان در سال 1876، یکی از رهبران هندو در مورد آنگلوساکسون ها نقل قول می کند: "وقتی با او آشنا شدیم، خوشحال شدیم. اولین بار او را دیده ما فکر کردیم او نور را با خود آورده است. او به خورشید و خدایش سوگند یاد کرد که به تمام وعده هایش عمل خواهد کرد. و سپس با سربازان و زندانها و زنجیر آهنین خود شروع به تهدید ما کرد... انسان سفید برای ما که هنوز زنده ایم غم و عذاب است... بدانید که او مغرور، قدرتمند، سنگدل و بی رحم است... حیله گری، نیرنگ و حسادت به اندازه دست ها و پاهایش جزء لاینفک اوست."

در مجموع، از زمان مهاجرت بریتانیای ها به آمریکای شمالی، ایالات متحده در مجموع بیش از 1.5 هزار حمله نظامی به سرخپوستان انجام داده است. پروفسور تاریخ ریچارد تی درینون در مطالعه سال 1972 خود گفت که از سال 1500 تا 1900 تعداد هندو ها از 12 میلیون (!) به 237 هزار (!) کاهش یافته است.

استعمارگران از همه چیز برای نابودی سرخپوستان استفاده کردند. آمریکایی‌ها سرخپوستان را نئاندرتال‌هایی می‌دانستند که زبان، رنگ پوست و ایمانشان مطابق با استانداردهای آنها نبود. مردم با دار زدن اعدام، تمام روستاها قتل عام و چاه های آب مسموم شدند. بزرگترین ضربه به مردم بومی ناشی از بیماری هایی بود که از اروپا آورده شده بود: آبله، حصبه، آنفولانزا، سرخک و طاعون ببونیک. این بیماری ها به سلاح های بیولوژیکی واقعی در دست مهاجران تبدیل شده بودند. در سال 1823، دادگاه عالی ایالات متحده حکم داد که سرزمین های هندوها متعلق به هیچ کس نیست، به این معنی که هر استعمارگری می تواند آن هارا به میل خود مورد استفاده قرار دهد.

امروز همان آنگلوساکسون ها تلاش می کنند بر جهان حکومت کنند. دلار چاپ می کنند، حکومت های کشورها و حتی روح برخی افراد را با آن می خرند. به نظر می رسد این شبیه زمانی است که مردم بومی را با رشوه‌های ناچیز خریده و منابع و گاهی با ارزش ترین چیز - زندگی را از آنها می گرفتند. شما می توانید ظاهر خود را تغییر دهید، لبخند مصنوعی را یاد بگیرید، کت و شلوار گران قیمت بپوشید، اما نمی توانید درون خود را تغییر دهید.

آنگلوساکسون ها هرگز مردم آسیا و از جمله آسیای مرکزی را همتای خود نمی‌دانستند و نمی دانند، بلکه آنها را به حقارت می نگرند. آنها با هند و به طور کلی آسیای جنوبی چه کردند؟ فاجعه هیروشیما و ناکازاکی را به یاد بیاورید، آمریکایی ها با این دو شهر ژاپن چه کردند؟ و جایش است است، که یادآوری کنیم: در 6 آگوست 1945، یک بمب افکن آمریکایی بمب اتمی "پسر کوچولو" (و چه اسامی تمسخر آمیزی برای سلاح های کشتار جمعی خود می‌ا‌گذارند!) بر روی شهر هیروشیما در نزدیکی بیمارستانی انداخت، که در آن کودکان بشدت بیمار معالجه می‌شدند. سه روز بعد، در 9 آگوست، بمب پلوتونیومی "مرد چربی" بر شهر ناکازاکی پرتاب شد. پس از این انفجارها بلافاصله 80 هزار نفر جان خود را از دست دادند. در پایان سال 1945، تعداد کل مرگ و میرها، از جمله سرطان و بیماری تشعشع، 150 هزار نفر در هیروشیما و 70 هزار نفر در ناکازاکی بود (داده ها متفاوت است).

آیا این شبیه نسل کشی هندو ها نیست؟ بله (اما من تعجب می کنم که چرا ژاپنی ها هنوز از ایالات متحده به دادگاه بین المللی شکایت نکرده اند؟). آنگلوساکسون ها در طول زمان نگرش خود را نسبت به سایر مردم تغییر ندادند. بمباران شهرهای عراق و سوریه، افغانستان، کشته شدن صدها هزار نفر در این کشورها از جمله زنان و کودکان را هیچکس فراموش نکرده است. همین قتل عام کودکان در نوار غزه با حمایت آنگلوساکسون ها اتفاق می افتد و اسرائیل تحت حمایت آنها جنایات خود را انجام می دهد.

آنگلوساکسون ها همیشه به دنبال رشوه دادن، فریب دادن و استفاده از دیگران برای رسیدن به منافع خود هستند. نمونه بارز آن اوکراین است، همان کشور سرسبز و دوست داشتنی که امروز به ویرانه تبدیل شده است. اگر روس ها هوشیاری نمی‌کردند، شهرهایشان به خرابه‌زار تبدل می‌شد.

اگر آنگلوساکسون‌ها قبلاً مستعمره‌هایی در سرتاسر جهان داشتند و به مرور زمان بیشتر آنها را از دست دادند، اکنون مطمئناً تلاش خواهند کرد تا قدرت سابق خود را بازیابند. اما آنها یک مشکل دارند - مردم جهان، مردم آسیا، از جمله آسیای مرکزی، تاریخ را به خوبی به یاد دارند، و آنها آن سرخپوستان بی دفاع دور نیستند!

مقاومت سراسری در برابر آنگلوساکسون ها هر روز در جهان شکل می گیرد که حتی می تواند از تگزاس شروع شود!

 


سیاست

آ‌بنه شوید !