مردم فارسی زبان افغانستان جنبشی را برای تعیین سرنوشت به وجود آوردند و مسئله اعلام یک کشور مستقل غیر مرتبط با پشتون ها مطرح شد.

نویسنده: فیاض بهرمان نجیمی، بنیانگذار و عضو رهبری جنبش حق تعیین سرنوشت پارسیان شرقی در افغانستان، عضو شورای مشاوره "سنگر"

منبع: نزاویسیمایا گازتا (روسیه)

جدایی طلبی مقوله یی گمشده در فرهنگ سیاسی "افغانستان جعلی" بوده است. در بیش از صد سال بدین سو ، در جغرافیای به نام افغانستان کوشش شده است، تا هویت اقوام غیر پشتون به گونه تحمیلی در زیر روایت قومی "افغان"  تغییر داده شود.

استبداد حاکم پس از ۱۹۳۷ در زیر تاثیر نظریه ناسیونال سوسیالیسم آلمان هیتلری تلاش پیگیر نموده تا دکترین «ملت افغان» را شکل داد که هدف آن نابودی هویت های زبانی و فرهنگی بزرگ قوم های پارسی زبان و ترک زبان بوده است. استبداد درین زمان با حمایت کشور های خارجی توانست مردم را در برابر خواست افغانسازی شان به تمکین وا دارد.

برنامه آنها خصوصیت تدریجی داشت، زیرا تلاش نخستین پشتونیزه سازی به شکست مواجه شد. سپس کوشیده شد تا بعضی از عناصر هویتی شامل زبان، عنعنات پارسی زبانان به آرامی دگرگون و فرکشیده شود، چون سیاستمداران افغان یا پشتون متوجه شدند که به کمک زبان پشتوی ناتوان خویش نمی توانند پل ارتباطی در میان سایر اقوام ایجاد کنند.

از نظر تاریخی افغانستان به مثل تمام کشور های دوران استعمار یک کشور ساخته شده است که توسط بریتانیا در ۱۸۸۰ ایجاد شد. پیش از آن افغانستان تنها نام یک جغرافیای معین میان کوه های سلیمان تا مناطق اراکوزی و مردم مشخص افغان بود که حتا در بسیاری از اسناد به نام استان افغانستان یاد می شد.  اکنون آن مناطق به نام سرزمین های پشتون ها تغییر کرده است.

پس از ایجاد افغانستان، جغرافیای جدید شکل گرفت که  به مناطق خودمختار در شمال که عمدتا مناطق پارسی زبان ها و ترک زبان ها بود گسترش یافت. این جغرافیا به توافق روسیه تزاری و هند بریتانیایی به نام افغانستان به حیث سرزمین حایل پذیرفته شد و مرز های آن ترسیم گردید.

اکثریت مردمانی که در درون این جغرافیای جعلی زندانی شدند، پارسی زبانانی بودند که از اقوام برادر شان در ایران کنونی و ورارود (سمرقند و بخارا و تاجیکستان کنونی) جدا ساخته شدند.

در درون جغرافیای جعل شده توسط قدرت های بزرگ، نظریه مدرن ملت سازی فاشیستی افغان - آریایی آغاز شد و قوم - ملت «افغان"  پدید آمد. زبان "افغانی" رشد و جایگاه پارسی زبانان به حاشیه رانده شد. این سیاست را اتنوساید یا  قوم کشی با هدف  هویت زدایی می نامند.

***

سالها طول کشید تا آگاهی هویتی در بین نسل آگاه غیر پشتون زاده شود. در دوران جمهوریت اخیر وابسته به آمریکا، برای بار نخست «هویت افغانی» به چالش کشیده شد و نسل آگاه تاجیک، هزاره و ازبک با درک اهمیت هویتی شان و با استفاده از ابزار های مدرن در جستجوی شناخت هویت خویش شدند.

در حوزه تاجیک ها و هزراه ها، برگشت به هویت بیشتر بر محور تباری بود و هردو بزرگ قوم فراموش میکردند که تبار های آنها دارای ریشه و پیشینه مشترک هویتی، زبانی و فرهنگی پارسی اند. تمایز آنها صرف در گویش ها می باشد.

حاکمان پشتونتبار جمهوریت به ویژه در دوران اشرف غنی کوشیدند تا شگاف در میان هویت واحد پارسیبانان را از طریق پارچه سازی درونی هر دو قوم  به وجود آورند.

***

سقوط جمهوریت معنای پایان سلطه پشتون ها را نداشت، بلکه چهره یی خشن و بدوی آمیخته با افراطیت دینی آن را در گونه یی طالبانی هویدا ساخت.

طالبان تداوم حاکمیت پشتونی با برنامه های روشن ضد پارسی زبانان و ترک زبانان هستند که از راه تصفیه ها و جابجایی های قومی در سرزمین های شمال و مرکز افغانستان کنونی می خواهند سلطه خویش را دایمی و ماندگار  سازند.

درین زمان نظریه حق تعیین سرنوشت برای جدایی پارسی زبانان از پشتونها با هدف ایجاد دولت مستقل پارسی زبانان به همکاری متحد طبیعی و تاریخی آن یعنی ترکتباران مطرح و در یک سند راهبردی حق تعیین سرنوشت برای پارسی زبانان بازتاب یافت  که در اول جون ۲۰۲۳ یکساله شد.

جنبش حق تعیین سرنوشت برای پارسی زبانان، ساختاریست متشکل از فرزندان راستین تاجیک‌ها، هزاره‌ها و سایر اقوام پارسی‌زبان  که زیر یک سقف گرد آمده اند و مبارزه فکری سیاسی را برای رهایی مردم خویش به پیش می برند.

مطابق سند راهبردی، نه تنها همه تاجیک ها و هزاره ها از حقوق مساوی و آزادی های دموکراتیک  باید برخوردار باشند، بلکه این اصول برای همه اقوام تحت ستم به یک اندازه اساسی، ارزشمند و اخلاقی تلقی می شود.

جنبش برای اتحاد همه پارسی زبانان به همراه متحدان آن تا ایجاد یک کشور مستقل در قلمرو تاریخی خویش مبارزه می کند.

در جنبش حق تعیین سرنوشت برای پارسی زبانان تلاش صورت می گیرد تا نقش زنان و مردان پارسی زبان و سهم آنها در همه گستره ها برابر باشد. کار در همین مسیر جریان دارد و هم اکنون بخش های کلیدی رهبری جنبش به دست های پرتوان  بانوان آگاه می باشد.

جنبش پلی است برای اتحاد همه پارسی زبانان تا ایجاد کشور مستقل که نه نام افغانستان، نه افغان و نه افغانیت را با خود حمل نماید. این جنبش می خواهد زبان، سرزمین، فرهنگ و تمدن خویش را داشته باشد.

 


سیاست