اکثریت قریب حاکمان افغانستان نوکر و غلام مهاجمان بودند.
نویسنده: دکتر فضل من الله ممتاز، ویژه برای "سنگر"
در عکس: دانشجویان سیا در بیروت - غنی، خلیل زاد و دیگران.
بادار و یا غلام کدام یکی وفادار اند؟
بادار ی وغلامی یکی از پدیده های بشری وتاریخی است ولکن با تغییر زمان ومکان شکل ونوعیت آن متفاوت میباشد، با وصفیکه غلام بودن وغلامی یکی از صفت های مکروه ومنفور است ولکن بسیاری از اشخاص تحت تاثیر شهوت شهرت، ثروت و نیمه قدرت قرار میگیرند وبرخی دیگری ناخود آگاه در خدمت اشغالگر واستعمار وعمال آن قرار میگیرند.
در تاریخ غلامان وهمکاری با اشغالگر نام شاه شجاع در سر زبانها و صفحات کتب تاریخ زیاد تکرار میشوداگر چه اکثریت قاطع حکام افغانستان در صد سال اخیر خادم وغلام اشغالگران بوده است ولی چون خود ما تاریخ زنده پنجاه سال اخیر دو دوره اشغالگران وغلامهای متعدد بودیم وهستیم، نه اشغالگر اقرار نموده است که در افغانستان بخاطر اشغال آمده اند ونه غلامان اعتراف نموده اند که غلام اند در بعضی از بحث های تلویزیونی که میگفتم افغانستان تحت اداره اشغالگر قرار دارد و این وحکومت دستنشانده است همه هراس داشتند وتعجب میکردند وتکرارا سوال مینمودند که شما افغانستان را اشغال شده میدانید؟ این توهین است بر ملت افغانستان، نسل آینده در صفحات تاریخ خواهد مطالعه نمود که غنی ریس جمهور دستنشانده امریکا در افغانستان در این تاریخ فرار نمود، مثلیکه خودش گفتکه ما با امریکا اعتماد داشتیم ولی در اشتباه بودیم و علاوه بران در پوهنتون کابل گفت : من امان الله خان را دوست دارم ولی انچزیکه مارا ناراحت ساخته است فرار کرد ومن آدم فرار نیستم ، به این قول صفت انسانیت آدمیت را از خود نفی نمود.
موضوعی را که من میخواهم مطرح نمایم ان این استکه بعد اقرار واعتراف غنی ، ببرک کارمل وحتی شاه شجاع غلام ها وفادار تر از باداران است ، غلام ها یک وسیله برای تحقیق اهداف بادران واشغالگران است ونه هدف چنانچه غلام های احمق فکر میکنند، در عین زمان اشغالگران غلام های متعدد میداشته باشند تا از هر یکی از آنها در وظایف متعدد و در مراحل متنوع کار بگیرند واستعمال، استخدام واستحمار نمایند واین غلام ها باهم در رقابت و مسابقه میباشند تا که بیشتر رضایت وقناعت بادار خود را بدست اورند.
غنی، خلیل زاد و همفطاران آنان در پوهنتون امریکایی بیروت بیشتر از ۵۰ سال مانند رابطه بچه وپدر به سازمان استخباراتی سیاه داشتند وهریک از اینها سعی داشتند تا خدمت بیشتر به بادار انجام دهند وهمیشه در ر قابت بودند از دوره تحصیل شان در بیروت، همیشه سعی کردند که برنامه های همدیگر را ناکام بسازند، چنانچه از مصاحبه های هردو طرف و اظهارات رولا غنی بدرستی فهمیده میشود.
در اخیر این مطلب را بقول رسول موسوی دستیار وزیر خارجه ایران ختم مینمایم که گفته است: برنامه خلیلزاد برای روند صلح نبود بلکه بخاطر تغییر رژیم بود، غنی ناوقت فهمید که از کجا ضربه خورده ولی زمانش گذشته بود ، غنی بافرار خود دانسته ویا نادانسته سناریوی خلیل زاد را ناکام کرد.
اما این اتحاد شوم همیشه به این ختم می شود که شب افغانستان به سحر نمی رسد و چهره صلح و آزادی را نمی بیند. سرنوشت این کشور مظلوم همیشه از دست به دست باداران و غلامان می گذرد و معلوم نیست این تا کی ادامه خواهد یافت...