افراط گرایی چگونه جامعه تاجیک را کور کرد؟
نویسنده: دکتر اولیا جلالی، تحلیلگر
در چند روز پسین، فیلمی از فرمانده جمعه؛ یکی از فرماندهان طالبان، دست به دست می شود که او در این فیلم به شدت تهدید می کنند که با دشمنان امارت پشتون ها، حتا اگر پدر و برادرش باشند، رحم نخواهد کرد.
ابتدا بد نیست بدانیم که جمعه کیست؟
او متولد سال ۱۳۶۵ دهکده ای «شاخ دره» از توابع شهرستان نسی دروازها و از پدر و مادر تاجیک تبار است.
در زمان جمهوریت مغازه ای کوچکی در داخل بازارک ولسوالی نسی داشته و گهگاهی برای شادی مردم محل در محافل شان آواز می خوانده است.
در بین عده ای مردم مرکز ولسوالی نسی و دهکده های ۱۶ گانه ی آن از گذشته ها یک سلسله نزاکت های محلی و جود داشته و مردم داخل ولسوالی نسبت مرکزیت همیشه خواهان امتیاز بیشتر بوده اند؛ امری که به کام مردم سایر دهکده ها خوش آینده نبوده و گهگاهی از این بابت شاکی بوده اند.
جمعه نیز یکی از همان روستایی های ناراضی بوده و بابت رفتار مردم مرکز شاکی؛ سرانجام تصمیم می گیرد بیش از این زیر بار نرود؛ این کار او باعث در گیری فیزیکی اش با مدیر امنیت شهرستان نسی و در پایان لت و کوب و زندانی می شود.
او پس از رهایی، تصمیم می گیرد به وردوج مرکز طالبان در بدخشان نزد فصیح دین برود و پس از مدتی با جمع شش تن به روستایش باز می گردد و جنگی چریکی و پارتیزانی را بر علیه نیروهای دولتی آغاز می کند.
در یکی از جنگ ها با کوماندوها ارتش ملی که از پشتیبانی هوایی برخوردار بودند، توسط جنگنده ها مورد هدف قرار می گیرد و یک دستش از ناحیه شانه «کتف» می شکند و تا هنوز معیوب و کماکان زیر درمان است. او در یک یورش صبح گاهی بالای شهرستان مایمی۳۰ تن از جوانان دروازی را به شمول مامایش«جمهورالدین» که یکی از مجاهدان نیک نام و فرزند او را پس از اسارت تیرباران و به شهادت می رساند که از این حادثه به بعد از او به عنوان قاتل جوانان تاجیک دروازی در دل حوادث چهل سال پسین بدخشان ثبت و یاد می گردد.
او پس از روی کار آمدن طالبان به عنوان آمر پنج شهرستان مرزی «دروازها» که با تاجیکستان مرز مشترک دارند گماشته می شود و به عنوان ولسوال نسی نیز فعالیت می نماید.
در این آواخر به عنوان مدیر مبارزه با مواد مخدر بدخشان گماشته شده است.
حال پرسش اصلی این است که چگونه یک جوان روستایی و تهی دست که تا پنج سال پیش برای شادی دل مردم محل آواز می خواند، امروز به قول خودش، به بی رحم ترین و سنگدل ترین انسان تبدیل شده است که حتا برای شادی دل سران پشتون و اثبات وفا داری اش به قبیله از تمام خطوط الهی، انسانی، اخلاق و جوان مردی نسبت هم میهنانش عبور می کند؛ ضمن این که نیک می داند که جنگ در این سرزمین هیچ گونه ربطی به اسلام و ارزش های اسلامی ندارد؛ بلکه یک جنگ کاملا تباری و قومی است.
صحبت های آقای جمعه یک مسئله را روشن می سازد: او هیچ گونه معلومات و آگاهی از اسلام و ارزش های اسلام محمدی ندارد.
صحبت های او نشان می دهد که او هنوز نمی داند که چرا حضرت ابوبکر «رض» خلیفه اول مسلمانان انتخاب شد؛ در کنار ده ها دلیل اسلامی، یکی از دلایل انتخاب او «قریشی» بودن او بود. این گونه نیست که مسایل قومی و قبیله ای در صدر اسلام مطرح نبوده باشد؛ ضمن این که قرآن کریم و پیامبر گرامی اسلام تنها تقوا را عامل برتری مسلمانان میداند؛ اما واقعیت های میدانی را هم نمی شود انکار کرد.
برای نمونه، دلیل اصلی به شهادت رساندن امام ابو حنیفه ای تاجیک تبار توسط منصور خلیفه ای عباسی، فتوای تاریخی او بود.
امام، زمانی دید حاکمان اعراب نسبت بلد نبودن عربی، پارسی تباران را زیر ستم و شکنجه قرار داده اند، اشک از گونه هایش جاری شد و بلا فاصله فتوای تاریخی اش را که تاهنوز پا برجاست صادر کرد: هرکسی عربی بلد نیست، نماز فارسی بخواند، هیچ گونه مشکل شرعی ندارد.
این فتوای او جان هزاران تن هم تبارانش را از مرگ حتمی نجات داد؛ اما خودش زیر خشم منصور به بهانه عدم پذیرش قاضی خلافت زیر شلاق در زندان به شهادت رسید.
آقای جمعه، یک مسئله را به خاطر داشته باشد که حتا از دید اسلامی نیز نمی تواند مجاز به کشتن تاجیکان جهت شادی روح و روان حاکمیت و استحکام امارت پشتون ها باشد.
به روایت تاریخ، هلاکوخان مغل ۷۲ درصد مردان فرارود را قتل عام؛
عبدالرحمان ۶۰ درصد جامعه هزاره را قتل عام؛
تیمور از سر مردم «کله منار» درست کرده بود؛ اما امروز مردم این جغرافیا هم چنان ایستاده اند و بر روح و روان این جنایت کاران تاریخ نفرین می فرستند.
لذا، مطمیین باشید با کشتن تاجیکان، امارت پشتون ها استحکام و دوام نخواهد کرد.
به قول استاد خلیل الله خلیلی:
من به یک زخم از پا نیفتم ای خصم
گر بود عمر ببینیم به میدان دیگر