خبر روز

عمر داودزی از کدام آسمان افتاد؟

نویسنده: نورالله ولیزاده، تحلیلگر، مخصوص برای “سنگر”

حرف‌های مرتبط به گزینش عمر داوودزی به ریاست شورای اجرایی مجمع ملی برای نجات افغانستان!

1- هنوز روش نیست که مجمع ملی برای نجات افغانستان یا شورای ملی برای نجات افغانستان، همان شورای عالی مقاومت برای نجات افغانستان است یا تشکل سیاسی دیگری است. برخی از اعضای شورای عالی برای نجات، می‌گویند که این شورا تغییر نام نداده و به کار خویش ادامه می‌دهد اما یک شورا یا مجمع دیگر تحت نام مجمع ملی برای نجات یا شورای ملی برای نجات افغانستان تشکیل شده است. اما شمار دیگری می‌گویند که شورای عالی مقاومت برای نجات تغییر نام داده و به شورای ملی برای نجات یا مجمع ملی برای نجات نام گذاری شده است. این ابهام و سردرگمی همیشه در تشکل‌های سیاسی افغانستان وجود داشته است. همیشه این طور بوده که یک شورا و یک ساختار ایجاد می‌شود اما بعدها کسان دیگری برای پیوستن به آن شرط می‌گذارند که اگر نام به فلان و بهمان تغییر کند، ما هم در آن حضور خواهیم یافت. اعضای قدیمی نیز برای این‌که به زعم خودشان تشکل را توسعه بدهند و از نظر سیاسی و قومی فراگیر بسازند، نام تشکل را تغییر می‌دهند. تجربه نشان داده که تغییر نام به معنای تغییر ماهیت شوراها و ایتلاف‌ها هم بوده است.

2- در باره شورای عالی مقاومت برای نجات، برخی از منابع می‌گویند که این شورا به مجمع ملی برای نجات تغییر نام داده است. در اینجا با پذیرش حرف همین منابع، بحث را پی می‌گیریم. طبق گفته‌های منابع، در شورای عالی مقاومت برای نجات، تعداد اعضای پشتون کم بوده و شماری از چهره‌های سیاسی غیرپشتون تلاش داشته‌اند که به زعم خودشان این شورا را فراقومی بسازند و بستر و زمینه حضور پشتون‌ها را در آن فراهم بسازند. البته که خواست و شرط پشتون‌ها این بوده که باید واژه«مقاومت» از نام شورا برداشته شود. در نتیجه اعضای قدیمی هم به این درخواست پاسخ مثبت داده و نام شورای عالی مقاومت را تغییر داده و تشکل یاد شده را به شورا/مجمع ملی برای نجات تغییر داده‌اند. در همین ایجاب و قبول، می‌توان حدس زد که قصه از چه قرار است. پشتون‌ها برای مشارکت در ساختارهای غیرپشتونی، شرط می‌گذارند. شرطی که هویت و ماهیت تشکل را دگرگون می‌کند و منجر به اختلاف و فروپاشی می‌شود. اما سیاسیون غیرپشتون به این موضوع اهمیت نمی‌دهند و برای بودن چند چهره پشتون در کنار شان و تامین مشارکت قومی پشتون ها، با طیب خاطر می‌پذیرند که نام و نشان خود را تغییر بدهند. این یکی از اساسی‌ترین ضعف‌های سیاسیون غیرپشتون است که به بی‌دیدگاهی، بی‌برنامه‌گی و بی‌آرمانی آنان اشاره دارد. آنان نام و نشان و ماهیت تشکل خود را فدای خواست هدفمندانه چند چهره پشتون می‌کنند. آنسوی دیگر اما سیاسیون پشتون هستند که برای حضور شان در تشکل‌های عدالت‌خواهانه غیرپشتون شرط می‌گذارند. این شرط‌گذاری نیز به اهداف و برنامه‌ها و دیدگاه‌های مشخص قومی ارجاع می‌دهد که پشتون‌ها از آن تحت هیچ عنوانی عدول نمی‌کنند. آنان می‌گویند اگر اهداف و برنامه ها و نام و ماهیت یک تشکل طبق دیدگاه‌های قومی ما تغییر نکند، ما حاضر به همکاری نیستیم.

3- چرا واژه مقاومت باید از نام شورای عالی مقاومت برداشته شود؟ زیرا که پشتون‌ها واژه مقاومت را یک واژه غیرپشتونی و منتسب به تاجیکان می‌دانند. مقاومت روایتی است که احمدشاه مسعود ایجاد کرد. این روایت در درون خود، ایستادگی در برابر فاشیزم/پشتونیزم را نهفته دارد. هرچند که مقاومتی‌ها چندان به این موضوع اهمیت نمی‌دهند و تلاش می‌کنند که عامل قومیت را در روایت خود انکار کنند. اما از دید پشتون‌ها، مقاومت یعنی یک حرکت غیرپشتونی با هدف ایستادگی در برابر روایت‌های تمامیت‌خواهانه پشتونی است. به همین دلیل سیاسیون پشتون خود را در ساختاری که ذیل عنوان مقاومت فعالیت کند، راحت احساس نمی‌کنند و حس قرار داشتن در ساختار ضد پشتونی برای شان دست می‌دهد. آنان برای اینکه خود را راحت و مطمین بسازند، شرط می‌گذارند که نمادها و نام‌های مقاومت از ساختارها برداشته شود. در واقع یکی از شرایط داوودزی برای پیوستن به شورای عالی مقاومت برای نجات این بوده که نام این شورا به مجمع ملی برای نجات تغییر یابد. موسسین نیز این شرط را پذیرفته‌اند. با پذیرش این شرط، زمینه حضور داوودزی فراهم شده است.

4- چرا داوودزی حتا به قیمت تغییر نام شورای عالی مقاومت، باید به این شورا دعوت می‌شد؟ در پاسخ به این پرسش، تا جایی که من جستجو کردم، چند دلیل ذکر شده است.

- داوودزی یک پشتون است و از پشتون‌هایی است که به زعم اعضای ارشد شورای مقاومت، معتدل و قابل اعتمادتر است.

-داوودزی، پول دارد.

-داوودزی، روابط خوبی با شبکه‌های استخباراتی منطقه‌ای وفرامنطقه‌ای دارد.

-داوودزی مورد تایید کرزی(گرداننده اصلی و پنهان سیاسیون سرگردان غیرپشتون) است.

-داوودزی، یک پشتون قره‌باغی است و با جریان‌های شمال و شمالی شناخت وروابط خوب دارد.

-داوودزی با استاد سیاف نیز روابط خویشاوندی و فکری دارد.

گفته می‌شود که اعضای ارشد شورای عالی مقاومت/مجمع ملی بنا به دلایل بالا تصمیم گرفته‌اند که آقای داوودزی را به شورا دعوت کنند و شرایط او را برای عضویت در شورا نیز پذیرفته‌اند.

5- چه کسانی داوودزی را دعوت به عضویت در شورا کرده‌اند؟ یکی از منابع در پاسخ به این پرسش به من گفت که سه تن از اعضای ارشد شورای عالی مقاومت/مجمع ملی، از آقای داوودزی دعوت به عضویت در این شورا کرده‌اند. این منبع، از مارشال دوستم، استاد عطا و یونس قانونی نام گرفت. من نمی‌توانم صحت اظهارات این منبع را تایید کنم اما وقتی جستجو کردم، همین معلومات را توانستم به دست آورم.

6- سناریوی اصلی چیست؟ چرا داوودزی به تشکلی پیوسته که اکثرا چهره‌های سیاسی غیرپشتون و مخالف طالبان در آن عضویت دارند؟ اگر خوانندگان حضور ذهن داشته باشند، من چند روز پیش در مورد سه سناریو برای آینده افغانستان که در دستور کار جریان‌های سیاسی قرار دارد، نوشتم. یکی از آن سناریوها این بود که در صورت نتیجه ندادن تلاش‌ها برای اصلاح طالبان از درون، جریان‌ها و چهره‌های سیاسی‌ای که در حدود چهار سال اخیر، در حد فاصل میان طالبان و نیروهای ضد طالبان قرار گرفته و تکلیف خود را مشخص کرده نتوانسته‌اند، تحت رهبری و مدیریت یک پشتون، به ساختار طالبانی/پشتونی حاکم ادغام شوند تا ادعا شود که مشروعیت داخلی طالبان فراهم شده و زمینه برسمیت شناسی طالبان مساعد. چنانچه در نوشته قبلی در این مورد گفتم، این سناریو، سناریوی دومی است و پشتون‌های غیرطالب با جدیت تلاش دارند که به کمک برخی از کشورهای خارجی این سناریو را عملی کنند. این سناریو در واقع هدفش این است که ساخت و بافت پشتونی قدرت تغییر نکند. طالبان سیستم را در کنترول خود داشته باشند اما سیاسیون غیرپشتون نیز که داعیه های بزرگی در جهت تغییر بنیادی نظام و سیستم ندارند، با طالبان در یک ساختار مشارکت نمادین داشته باشند. به نظر من داوودزی در راستای تحقق همین سناریو به مجمع سیاسیون غیرپشتون پرتاب شده است.

7- سیاسیون بی‌سرنوشت و سرگردان کی ها هستند؟ آنان عمدتاً همین بزرگوارانی اند که در چارچوب شورای عالی مقاومت برای نجات نسبتاً متشکل شده بودند اما انگار نتوانستند به تنهایی کاری از پیش ببرند و مرجعی برای دریافت حمایت خارجی پیدا کنند. اینها همیشه در اعلامیه‌های شان تا حدی جانب جریان مقاومت را گرفتند اما تا حدی تمایل خود را به تعامل با طالبان بیان کردند. اینها در واقع منتظر شکل گیری یک جریان نیرومند خارجی بودند تا آنان را ذیل یک برنامه مدون بسیج نموده و زمینه مشارکت شان را در یک ساختار با طالبان فراهم سازند. یاد ما هست که وقتی ترامپ در کاخ سفید برگشت، مارشال دوستم با شعف تمام این رویداد را به فال نیک گرفت. این شور و شعف نشان می‌دهد که سیاسیون انکارا نشین و محورهای متصل به آن، سخت در انتظار امریکا بوده‌اند. هرچند خلیلزاد قبلاً به این‌ها گفته بود که منتظر امریکا برای برگشتاندن شان به افغانستان نباشند، اما سفر اخیر خلیلزاد به کابل این امیدواری را ایجاد کرده که امریکا نگاه متفاوت تری به افغانستان پیدا کرده و علاقمند است که سیاسیون متمایل به امریکا را شریک طالبان نماید.

8- اگر سناریوی مورد نظر عملی شود، به چه معناست؟ کوتاه‌ترین پاسخ این است: تکرار نشست بن سال 2001! تکرار نشست بن اما با این تفاوت که سیاسیون غیرپشتون و شمال، فاقد قدرت و نفوذ سال 2001 هستند و نه به زور بازوی خود شان که به لطف امریکا و کشورهای دخیل در افغانستان به میدان برگردانده می‌شوند و در نقش‌های نمادین از پیش تعیین شده باید کار کنند و دعواهای بزرگ نداشته باشند. اگر دقت کرده باشیم، امریکا و کشورهای منطقه تمایل زیادی به مدل سیاسی دوره جمهوریت دارند. این مدل، یک مدل پشتونی با ترکیب سیاسیون بی‌داعیه غیرپشتون است که تحت عنوان وحدت ملی و مشارکت ملی و...به منصه اجرا گذاشته شد. این بدیل در دو حالت می‌تواند تغییر کند. یک، در حالتی که نیروهای مسلح مقاومت ضد طالبان به توانایی‌هایی دست یابند که بتوانند با زور ساختار طالبانی را در هم شکست یا وادار به تمکین در برابر خواسته‌های خویش نمایند. دو، در حالتی که نسل جوان و مدنی و نخبگان فکری افغانستان از همه اقوام، بسیج شده و یک طرح نو برای کشور بریزند و برای طرح خود بسیج مردمی داخلی و حمایت خارجی فراهم کنند. در غیر این دو صورت، یک مدل نسبتاً پذیرفته شده برای خارجی‌ها همان مدل«سلاته‌ای» درهم و برهم بیست سال دوره جمهوریت است که سیاسیون تصادفی و بی‌برنامه و وابسته‌های خارجی و مافیای داخلی در یک همآیش نامتجانس تحت زعامت و رهبری و حمایت کشورهای خارجی در ساختاری که نظام نامیده می‌شود، اجرای ماموریت کنند. معنای موجودیت چنین ساختاری، کلوخ را به آب گذاشتن و عبور کردن است. اگر دقت شود، این طرح اساساً خارجی است و خارجی‌ها منطقاً نه مجبورند که برای افغانستان طرح راهشگای بنیادی دهند و نه اراده‌ای به این کار دارند.


سیاست