مصیبت های عالم اسلام از یار است، یا اغیار؟
نویسنده: ژامبولات ساردالوف، کارشناس دین و تروریسم (چچنستان) ، مخصوص برای “سنگر”
گفتگوهای همکیشان من، که افکارشان را شبکهای از ایدههای تنیده در سرشان اشغال کرده است، با الهام از ایدههای توطئه و گرایشی با ماهیت خاص - اسطوره سازی شعور دینی - قابل لمس است.
برای آنها همه مقصرند، روسه ا، یهودیان، اگر به وجود بیگانگان از سیارههای دیگر اعتقاد داشتند، آنها نیز به این قطار داخل میشدند. خدا را شکر، که آنها حضور ندارند، بنا بر این شهروندان مولدر و اسکالی میتوانند با آرامش در فیلم ها زندگی کنند.
الحمدلله افراد تحصیلکرده ای هم هستند که بالاتر از قد کوزه طهارت فکر میکنند. کلام وزین آنها، مثل همیشه، هوموک ها (پارههای بزرگ یخ) چشمگیر ناآگاهان را آب میکند. متأسفانه، تعداد آنها زیاد نیست، وگرنه سرطان هایی، مانند القاعده، طالبان، داعش و دیگر رادیکال ها هیچ موفقیتی در میان امت مسلمان نداشتند. در میان امت غرق در کشمکش های داخلی، که بیتردید جز ضعف و شادی برای دشمن خارجی چون غرب چیز دیگری به همراه ندارد.
البته، غرب سیاست خود را در راستای منافع خود در قلمرو مسلمانان دمبال میکند. اما این نمیتواند بهانهای باشد برای نمایش غمانگیزی، که در جهان اسلام در حال رخ دادن است. اولاً، آن چه جهان میبیند، تصویر روشنفکر و بااستعداد با ویژگی های ذهنی از یک مسلمان مدرن نیست. تصویر یک قاتل و یک وحشی است. با ایجاد این تصویر، دستاندرکاران پروپاگاندای غربی خود را به طور خاص رنج نمیدهند. بالاخره اینها نبودند، که مثلاً، جگر سرباز کشتهشده ارتش اسد را خوردند... با این فکر که “هر که دشمن خدا است، چنین اتفاقی او را منتظر است!" یا بسوزانید، زندانیان را با تانک پایمال کنید، خشونت الیه مردم غیرنظامی... آیا این همه شریعت ماست؟ نه، اما این تصور شیطانی را همه نوع رادیکل های گذرا دارند.
من نظر شخصی خود را بیان میکنم، که مسلمانان عمدتاً از، به اصطلاح، "خودی ها"، ضربه خوردند. حتی قبل از ورود دشمنان از سرزمین های بیگانه، با شعارهای مختلف و با جسارت فراوان در جستجوی “دشمنان الله” در میان امت یکدیگر را کشتند. چه کسی به خلیفه علی ابن ابیطالب عاشق بهشت حمله کرد؟ حافظ ابن ملجم نبود؟ و چه کسی ریش عثمان ابن افان را گرفت، که سوره “بقره ”-را میخواند، مگر نه محمد پسر ابوبکر؟ چگونه میتوان کودکان را از شکم مادرانشان بیرون آورد، با باور به این که کار پسندیدهای انجام میشود - این از اعمال رذیله خواریج در زمان علی ابن ابیطالب است...
منشأ تحملناپذیری متقابل دقیقاً از آنجاست، که پس از رفتن بهترین آدمان - محمد، صلی الله علیه و آله و سلم، که هشداردهنده همه فتنهها بود، مردم شاهد چنین حوادث شرمآور شدند. قدرت ایمان ضعیفان را خفه میکند. حوادث بعدی نشان داد، که امت مسلمان نیازی به دشمن ندارد: خود آنها با هزاران اتهام متقابل یکدیگر را به بیخدایی (تکفیر) متهم و نابود کردند. اکثراً همه اینها یک پس زمینه شرمآوری دارند - قدرت و کنترل بر تودهها. و در اینجا دین به عنوان یکی از مؤثرترین ابزارهای تأثیرگذاری استفاده شده است.
جنگ های صلیبی بعدی اروپا پاسخی به چندپارگی و خصومت متقابل در میان امت مسلمان بود، که به استعمار تبدل شد. حرف های وحدت اسلامی در ادبیات دینی پیشینیان به عنوان وزنهای مرده باقی ماند.
دین ما خواستار کمال معنوی و تکنولوژیکی است. تأخیر چندعصره در رشد و ترقی به دلیل زوال نظام اجتماعی-سیاسی بود. جهان اسلام با کشیدن دم تمدن غرب، به تمام بیماری های سخت معنوی و مادی گرفتار شد. یک استثنا، شاید مالزی است، که توانست به نحوی از باتلاق فساد خارج شود. البته، نمیتوان فساد را شکست داد، اما مهار آن کاملاً ممکن است.
اما همانا برای برخی سادهلوحان فقط اطرافیان مقصرند، که از دست کفار روز نداریم. در حالی، که چرا “آینه را سرزنش میکنی، وقتی صورت کج است ”... چون اینها بزرگ و قوی هستند، چرا بخشی از امت به این راحتی تسلیم نیرنگ های دنیای غرب میشود؟ هر دولت و جامعه دشمنانی دارد و خواهد داشت (و اگر نه، آنها را اختراع میکنند) ، که قدرت آنها با توانایی مقاومت و حفظ خود تعیین میشود. آن چه که ما در جهان اسلام نمیبینیم...