تاجیک این سو و آن سوی آمو ندارد؛ تاجیک، تاجیک است!
نویسنده: دکتر اولیا جلالی، تحلیلگر، مخصوص برای "سنگر"
انگلیس ها پس از توافق با تزار های روس؛ مبنی بر ایجاد کشور بی طرف و حایل به نام افغانستان در سال ۱۸۹۶، همیشه از شمال و مرکز افغانستان احساس نا امنی می کردند؛ دلیل این احساس نا امنی: دشمنی بود که نسبت حوزه ی تمدن فارسی داشتند.
بر داشت اتاق فکر شان این بود که تاجیکان/ فارسی ها، نسبت گذشته ای بزرگ تاریخی شان، هرگز به دوستان واقعی ما تبدیل نخواهند؛ چون اصولا سیاست انگلیس ها، سیاست از بالا به پایین و یا به عبارت دیگر، سیاست از جنس مولا و برده بود؛ امری که فارس ها نسبت شکوه گذشته ای خود آن را کسر شان می پنداشتند و زیر هیچ عنوان حاضر به همراهی با او نبودند.
لذا، انگلیس ها، منافع خود را در پشتیبانی از قبیله ای افغان که از دید تاریخی، هیچ گونه کمال و بزرگی در کارنامه ای خود نداشتند، جستجو کردند. با عبدالرحمان خان که خود فراری و مهاجر در بخارا بود وارد گفتگو شدند و در برابر سرکوب فارسی تباران و برهم زدن ترکیب جمعیت ولایات مرکزی و شمال وعده ی حمایت پولی، سیاسی و تسلیحاتی دادند.
امری که عبدالرحمان پذیرفت. سرکوب و قتل عام ۶۵ درصد جامعه هزاره و اشغال سرزمین های فارسی زبانان در کندهار، هلمند، غزنی، لوگر و لغمان در همین زمینه قابل تفسیر است.
با روی کار آمدن امان الله در سال ۱۹۱۹، عین معامله را با او انجام دادند. ترتیب نظام نامه ناقلین و انتقال پشتون ها از جنوب به شمال در همین زمینه صورت گرفت.
در بازی بزرگ، قدرت های غربی به ویژه انگلیس ها، «افغانستان» را بخش از حوزه ای منافع خود تعریف می کردند.
اما مشکل بزرگ حضور اقوام دیگر در شمال به ویژه فارسی تباران بود که حافظ منافع روسیه شناخته و تعبیر می شدند.
لذا، در ۱۲۸ سال گذشته همیشه تلاش کردند، با پشتیبانی و حمایت از پشتون ها و انتقال شان از جنوب به شمال، ترکیب جمعیت شمال را بر هم بزنند و حامیان منافع خود را به هر قیمتی در جغرافیای شمال جا به جا سازند.
تسلیمی قدرت به تالبان، عملیاتی کردن کانال قوش تپه، انتقال پشتون های قبایلی زیر نام مهاجرین و تقویت کامل نیروهای حاکم با میلیون ها تن اسلحه ای پیش رفته ای غربی، کمک ۸۰ میلیون دالری هر هفته؛ علی رغم مخالفت این گروه با آموزش و پرورش دختران و بستن درب دانشگاه ها و مکتب ها و ... ریشه در همین مسئله دارد.
به نظر می رسد، از دید قدرت های غربی، داستان افغانستان پایان یافته است و حالا زمان و نوبت عبور به آن سوی آمو و تصفیه حساب با روس ها، دشمنان آشتی ناپذیر شان فرا رسیده است.
بانگ دادن روحانی تاجیک تبار که از دید ظاهری تاجیک؛ اما از دید فکری، ذهنی و اندیشه یک اهریمن و یک دشمن واقعی منافع راهبردی جامعه تاجیک در منطقه تعبیر می شود، دال بر این مدعاست.
اما پرسش اصلی این است که چرا از جمله ای پنج کشور آسیای میانه، باز هم قرعه به نام تاجیکستان برامده است؟
تصور می کنم این مسئله نیز ریشه در حوادث تاریخی دارد؛ به ویژه موارد زیر:
۱ - در جمع پنج کشور آسیای میانه؛ تنها تاجیکستان میراث دار فرهنگ و تمدن فارسی است؛ تمدنی که هرگز در برابر خواست نامشروع جزیره ای شیطانی جهانی «انگلیس» تسلیم نشد و همیشه فریاد آزادگی سر داد؛ این آزادگی و عدم تسلیمی، بها دارد که باید پرداخت.
۲ - نزدیکی ایران به روسیه و کمک به این کشور در جنگ اوکراین؛ امری که انگلیس ها را نقره داغ کرده است.
بدون شک این دو مسئله در انتخاب این کشور نقش دارند.
امیدواریم روحانیان فرزانه و آگاه تاجیک، مواظب نیرنگ قدرت های بزرگ جهانی باشند و زیر احساسات مذهبی، تیر خود را به سینه ای برادر رها نکنند!
تاجیک این سو و آن سوی آمو ندارد؛ تاجیک، تاجیک است!