خبر روز

شکست پنجشیر بزرگترین دست آورد پشتون‌ها در صدسال اخیر است.

نویسنده: حبیب حمیدزاده, روزنامه نگار و نویسنده

تصرف دره‌ای پنجشیر یکی از آرزوهای گروه طالبان، و شاخه هژمونی‌طلب جامعه پشتون بود. در روزهای سقوط این دره، زن و مرد و چپ و راست بخش سلطه‌طلب جامعه پشتون، علیه مقاومت مردم در بربرا طالبان سخن می‌گفتند و در روزهای بعد همراه با طالبان ویدیوهای سقوط پنجشیر و برافراشتن پرچم طالبان را نشر می‌کردند. حتا یک شب قبل از سقوط پنجشیر، از مشرقی تا کابل فیر شادیانه را شروع کرده بودند. در روز اول ورودشان به پنجشیر سنگ آرامگاه احمدشاه مسعود چهره تاریخی و اجتماعی بخشی از مردم یک جامعه را شکستند. سقوط پنجشیر، بهترین جشن و عید برای برتری طلبان بود. هیچ رویداد و اتفاقی به اندازه شکست پنجشیر برای آنان شادی‌آور و پسندیده نبود. شکست پنجشیر بزرگترین دست آورد پشتون‌های برتری طلب در صدسال اخیر است.

لشکر کشی طالبان به پنجشیر شبیه لشکرکشی نادرخان به کوهدامن بود. من در مقاله ای برای روزنامه هشت صبح زیر عنوان«افغانستان در قرن چهاردهم خورشدی: حاکمیت خاندان یحیا» ماجرا رفتار نادرخان با مردم شمالی را از روی تاریخ های معتبر در مورد افغانستان به ترتیب زیر مستند کرده و آورده ام:

وقتی نادر شاه کابل را به تصرف خود درآورد، راه دیپلماسی و گفت‌وگو را با حبیب‌الله کلکانی در پیش گرفت. با مهر کردن بر قرآن، پای او را از جبل‌السراج به کابل کشاند. حکومت نادرخان برای نشان دادن حسن نیت به مردم و قلمرو نیروهای حبیب‌الله کلکانی، در کابل عفو عمومی اعلام کرد و با مردم کاپیسا و پروان که وابسته‌گان کلکانی پنداشته می‌شدند، راه مدارا در پیش گرفت. به این هم بسنده نکرد و در یک اقدام عجیب برای مردم این مناطق، میرزا محمد یوسف‌خان، سرمنشی حبیب‌الله کلکانی را به حکومت‌داری گماشت و مردم پروان و کاپیسا هم قبول کردند که از نادرشاه و حکومت او اطاعت کنند. اما نادرخان بعد از تحکیم پایه‌های قدرتش با پشت کردن به عهد و قسم،‌ حبیب‌الله کلکانی را اول تیرباران و بعد جسد او را به دار آویزان کرد.

پس از قوت‌گیری حکومت، ‌نادرخان با دسیسه و تزویر، مردم کوهدامن و شمالی را به قیام واداشت و به بهانه سرکوب قیام، ستم علیه همه مردم بومی را راه انداخت. او یک لشکر از مردم احمدزایی، کروخیل، جاجی، منگل، طوطی خیل، وزیری، وردک، میدان و تگا را که تعدادشان به بیست و پنج هزار می‌رسید، همراه با قوای مسلح دولتی برای کشتار و تاراج شمالی سوق داد. براساس روایت میر غلام محمد غبار، وزیر داخله نادرخان (محمد گل مهمند) در این جنگ خانه‎ها را تاراج، دیوارها و باغ‌ها را انهدام می‌کرد و قلعه‌ها را می‌سوختاند. زنده‌گان را شکنجه، اهانت و تحقیر می‌کرد. محمد گل خان «از قیام‌کننده جان می‌خواست و از مطیع مال، انکارکننده را چوب می‌زد و دشنام می‌داد، حتا تهدید به احضار زنش در مجلس عام می‌نمود. در خانه‌هایی که تلاشی می‌شد و اسلحه و پول به دست نمی‌آمد، زنان خانواده تهدید به فرو بردن سوزن در پستانشان می‎شد» نادرخان برای تجاوز و غارت شمالی، از تمام قبایل جنوب سرباز جمع‌آوری کرده بود و در جنگ پنجشیر تقریبا نیمی از لشکر طالبان به چهار طرف دره فراخوانده شده بود. این حرکت ها در پنجشیر و آرمگاه احمدشاه مسعود از سر یک عقده تاریخی است. احمدشاه مسعود تا آخرین روزهای زندگی اش علیه طالبان ایستاد. پنجشیر سنگر تسخیر ناپذیر مسعود در تمام دوره های مقاومت بود و بالطبع فتح آن از سوی طالبان شیرینی و لذت فراوانی دارد.

به تازه‌گی در حالیکه شنیدن موسیقی از سوی رهبری حکومت دینی طالبان ممنوع است، سربازان آن بر آرمگاه مسعود رقص محلی پشتون‌ها را اجرا کردند. نباید این مسله را یک امر تصادفی از سوی یک عده جوانان بی‌سوادِ فقیرِ بی خبر از همه چیز تشریح کرد، این یک مانور قومی و نمایش پیروزی در برابر جبهه مدعی قدرت، مدعی تغییر نظام و مدعی ایستادگی تا برقراری عدالت اجتماعی و ملی است.

اتن بر سر قبر احمدشاه مسعود داغ گذاشتن بر قلب و روان میراث داران و میراث خوران احمدشاه مسعود هم است. میراث بران خایینی که طی بیست گذشته با پشت پا گذاشتن به تمام ارزشهای مردم فقط ثروت اندوزی کردند و بس و در روزهای دشوار حمله طالبان به پنجشیر پیش از دیگران کشور را ترک کردند و رفتند.

اما تحول اخیر پایان ماجرای افغانستان نیست. هیچ چیزی پایان نیافته و مختوم شمرده نمی‌شود. در هنگامیکه نیروهای هتلر اندام اورپا را به لرزه درآورده بودند و تنها از جزیره کوچک انگلستان انتظار نجات اورپا از زیر سلطه فاشیسم می‌رفت، چرچیل برای نظرخواهی به پارلمان بریتانیا رفت. او در نطق مشهورش برای نماینده‌گان پارلمان این جملات را به زبان آورد:«موفقیت پایان کار نیست، شکست هم نابود کننده نیست. فقط یک چیز اهمیت دارد و آن شجاعت ادامه دادن است»

ما حوادث بزرگی را پشت سر گذاشته‌ایم و فاجعه‌های عظیم‌تر از این را تجربه کرده‌ایم. تیغ فاشیزم قومی از کشتن ما کند شده، اما این رفتارها هیچ وقت اراده مردم ما را برای مبارزه و مقاومت سست و ضعیف نگردانیده است. حاصل مبارزه مردم شاید دیر به دست آید، اما به دست آمدن حاصل ایستادگی مردم، قطعی است. همین اکنون در مناطق مختلف افغانستان مردم ایستاد هستند و گاه و ناگاه طالبی را می‌کشند.

تفاوت مبارزه این فصل از تاریخ افغانستان با فصل‌های قبلی این است که آگاهانه است. ماهیت همه ما برای یکدیگر رو شده است. زندگی مسالمت آمیز و برادروار دیگر ممکن نیست. جراحت‌های که روح و روان ما از یکدیگر برداشته، درمان ناپذیر است. جنگ بعدی یا به جغرافیا و واحدهای سیاسی جدید منتهی می‌شود، یا حد اقل سیستمی را روی کار می‌آورد که دست برتری طالبان را از سر مردم تحت ستم افغانستان کوتاه می‌کند.

تفاوت مبارزه این فصل از تاریخ افغانستان با فصل‌های قبلی این است که آگاهانه است. ماهیت همه ما برای یکدیگر رو شده است. زندگی مسالمت آمیز و برادروار دیگر ممکن نیست. جراحت‌های که روح و روان ما از یکدیگر برداشته، درمان ناپذیر است. جنگ بعدی یا به جغرافیا و واحدهای سیاسی جدید منتهی می‌شود، یا حد اقل سیستمی را روی کار می‌آورد که دست برتری طالبان را از سر مردم تحت ستم افغانستان کوتاه می‌کند.

مسله و مشکل اصلی و بنیادی افغانستان طالب نیست. ماهیتی به نام «هژمونی‌طلبی» است که در قامت طالب و گروه‌های دیگر هرچندسال یکبار پدیدار می‌شود. ما فقط با طالب مواجه نبوده‌ایم و نیستیم. ما با یک جریانی که تاریخی است و همیشه وجود داشته است، مواجه بوده‌ایم و هستیم. امیر عبدالرحمان خان، خاندان یحیا، امین، طالبان، طاقت، یون و هزاران چهره دیگر که نوشته اند و علنی سخن گفته اند، ماهیت مشترک دارند که در قالب‌ها متفاوت پدیدار می‌شوند.


سیاست