ملا یعقوب به خدای خود رسید، طالبانی، که در جنگند، چرا نمیرسند؟
نویسنده: رستم روشنگر، تحلیلگر
یک نوار صوتی منسوب به ملا یعقوب وزیر دفاع حکومت خودخوانده گروه تروریستی تالبان نشر شده که در آن وی با اشاره به عقب نشینی نیروهای این گروه در مناطقی از شهرستان خوست و فرنگ بغلان، خواستار اتحاد، اطاعت پذیری و ادای درست وظیفه میشود.
روز شنبه، اول عید قربان، نیروهای مقاومت ملی تصاویری را نشر کردند که نشان میداد این نیروها مناطقی را در شهرستان خوست فرنگ از تصرف تالبان تروریست بیرون کرده و نماز عید را یکجا با مردم این مناطق ادا کرده اند.
طوری که در نوار صوتی ملایعقوب شنیده میشود، به او گزارش داده شده که نیروهای تالب در مناطق جنگی از اوامر فرماندهان اطاعت نمیکنند، وحدت نظر در فرماندهی جنگ وجود ندارد، افراد جنگی به بهانه های مختلف وظایف خود را ترک کرده و بر نمیگردند، افراد جنگی سرگرم تفریح و چکر هستند و وظیفه را جدی نمیگیرند.
البته مهمتر از همه اینکه رهبری گروه تروریستی تالبان برای مدیریت وضعیت و اعاده نظم در صفوف نیروهای متفرق شده و بی روحیه شده جنگی کدام طرح، برنامه و میکانیزم معقول و منطقی در اختیار نداشته و برای مطیع ساختن نفرات جنگی چاره ای جز اعمال زور و پیش کردن لحاظ خدا ندارند. مثلا او برای فرماندهان محلی جنگ، متوسل به توصیه و نصیحت های اخلاقی میشود و با زبان غیرآمرانه و ملتمسانه از فرماندهان محلی میخواهد که بخاطر خدا اتحاد و نظم را حفظ کرده و تنور جنگ را گرم نگهدارید. البته خدایی که فقط افراد تالبان ملزمند که به خاطر او جان دهند و جنگ کنند و خود ملایعقوب چنین الزامیتی را احساس نمیکند. او حالا به خدایی که دنبالش بود(قدرت و ثروت)رسیده و باید از قربت آن حظ ببرد. حالا او نمیتواند موترهای ضد زره، قصر و سفرهای با شان و دبدبه در دبی را رها کرده و پاهایش را به سخره های خشن خوست و اندراب بساید!
من چند ماه پیش نوشتم که تالب یک نیروی نظامی توانمند نیست. نیروی تالب نه نظم دارد، نه تخصص نظامی، نه مهارت استفاده از سلاح های پیچیده، نه فکر و برنامه مدیریتی و رهبری عاقلانه برای تنظیم امور جنگی، نه سیستم منظم اکمالاتی و اعاشوی و نه پلان و برنامه هوشمندانه جنگی. تالب یک نیروی ایلجاری بی سروته است که با ارعاب و وحشت و دهشت و رفتارهای ضدانسانی توانسته با استفاده از یک خلای بزرگی که بیشترینه سیاسی و روانی بوده به اوضاع حاکم شود. نبود یک نیروی نظامی رقیب دلیل دیگر جولان چند ماهه تالب بوده است.
اگر یک طرح و برنامه منظم سیاسی و نظامی در برابر تالب وجود داشته باشد با توجه به وضعیت بد نظامی تالب، این گروه بزودی به غارهای بیست سال پیش پناه میبرد.
به نفرات جنگی تالب تا یکسال قبل گفته میشد که بخاطر خدا بجنگید حالا که آنان فکر میکنند جنگ شان به پایان رسیده دیگر انگیزه جنگی دینی باقی نمانده است. بویژه آنکه حالا نفرات جنگی درک کرده اند که رهبران شان نه بخاطر خدا که به خاطر رسیدن به بهشت زمینی آنان را وارد جنگ کرده بودند و اکنون افراد خود را فراموش کرده اند و به فکر معیشت خود هستند.