آیا جنبش اسلامی ترکستان شرقی و گروه های تروریستی با طالبان می مانند یا به داعش می پیوندند؟

نویسنده: عبدالناصر نورزاد، پژوهشگر امنیت و ژئوپلیتیک

طالبان همواره چون بستر ساز تروریسم در خاک اند، خطر آن را  چندان جدی نشان نمی دهند. از طرف دیگر، این گروه چون تعهد نظامی و فکری با گروه های تروریستی خارجی در افغانستان دارند، از هرنوع واکنش در برابر شان علی رغم فشار کشور های همسایه و منطقه، احتراز می کنند. این گروه چنان نشان میدهد که هیچ قدرت نظامی و فکری دیگری در برابر آن وجود ندارد.  حتا وجود داعش را که با طالبان دشمنی دارد، انکار می‌نمایند، اما با توجه به حملات گسترده‌ای که علیه طالبان از سوی این گروه طراحی و اجرا شده و از سوی دیگر طالبان نیز هرازچندگاهی عملیاتی را علیه هسته‌های این گروه راه می‌اندازند، خطر داعش بسیار بزرگ است.

مجله «صدای خراسان»، مربوط به داعش، به طالبان هشدار داده که جنگجویان «دولت اسلامی» در نقاط مربوط به «خراسان» حضور دارند و طالبان «روزهای سختی» پیش‌رو خواهند داشت. این مجله در بیست‌وسومین شماره خود به زبان پشتو طالبان را «شبه‌نظامیان» خطاب کرد. این شماره مجله داعش دو روز پیش منتشر شده است.

اکنون داعش تنها گروه تروریستی قدرت‌مند در افغانستان است که می تواند خطر بالقوه علیه طالبان باشد. فرق این گروه با دیگر گروه‌های تروریستی فعال در افغانستان این است که دیگران از خاک افغانستان علیه کشورهای دیگر فعالیت می‌کنند و بدین ترتیب خطرات امنیتی بزرگی برای مردم افغانستان ایجاد می‌نمایند، اما داعش ضمن آن‌که از خاک افغانستان به‌عنوان پناه‌گاه خود استفاده می‌کند و اهداف بلندپروازانه‌ای برای حمله بر کشورهای دیگر دارد. طالبان چون مطابق برنامه امریکا، وظیفه دارند تا این پروژه را اجرایی سازند، از این خطر چشم پوشی می کنند. مخصوصا شبکه حقانی که تسهیل کننده پروژه داعش در افغانستان است.

تقویت گروه داعش به دلیل سیاست‌های تروریست‌پروری طالبان در افغانستان، به معنای قدرت یابی استراتیژیک این گروه در جغرافیای افغانستان است. هرچند داعش نشان میدهد که با طالبان دشمنی دارد و طالبان هم بر علاوه یک سیاست متناقض انکار و سرکوب در برابر داعش، وجود این گروه را جدی نشان نمی دهد، اما صورت اصلی قضیه این است که همین اکنون تدارکات جدی برای بستر سازی و تسهیل ایجاد سوق الجیشی ها برای داعش در مناطق شمال شرقی نزدیک چین و شمال افغانستان نزدیک آسیای مرکزی، وجود دارد. بستر سازی برای این گروه  در آینده می تواند دردسر بزرگی برای منطقه نیز خلق کند. از یک طرف حضور و فعالیت‌های تخریب‌گرایانه‌اش روایت امنیت طالبان را به چالش می‌کشد و نشان میدهد که طالبان در گفتار شان صادق نیستند و از سوی دیگر حملات بزرگی که علیه مقام‌های گروه طالبان راه می‌اندازد، نشان میدهد که طالب با کارت داعش بازی میکند و مطابق برنامه، اهداف سیاسی خودش را پیش می برد.

یکی از بزرگ‌ترین حملات، کشتن داوود مزمل، والی طالبان در بلخ بود. اخیرا نیز دو حمله علیه مقام‌های طالبان در بدخشان اتفاق افتاد که در حمله اولی معاون والی طالبان در این ولایت را کشت و در حمله دومی کشته شدن حداقل ۱۷ تن به شمول فرمانده پیشین این گروه برای ولایت بغلان تایید شد. به گمان اغلب این حملات، در واقع تسویه حساب‌های درون‌گروهی  طالبان است  و نظر دیگر می گوید که این کشتارها از سوی رهبری طالبان برای جلوگیری از نارضایتی و شورش آن‌ها به دلیل جابه‌جایی نیروهای طالبان پاکستان در شمال صورت گرفته، اما کسی منکر حضور قدرت‌مند گروه‌های تروریستی از جمله داعش در بدخشان بوده نمی‌تواند.

 

چگونه میتواند فهمید که داعش پدیده بر آمده از درون طالبان است؟

گروه های تروریستی، همه دارای یک اشتراک فکری اند. فکر تروریستی و خشونت، دو وجه امتزاجی میان این گروه است. به همین حساب بسیاری اوقات، تفکیک داعش با طالبان و سایر گروه ها در قسمت کسب قدرت سیاسی و اعمال سیاست های خشن شان، ممکن نیست.

در ضمن، داعش بعداز سرکوب کامل در سال های قبل از به قدرت رسیدن طالبان، توان عملیاتی و رزمی خود را از دست بود. ساختارهایش متلاشی شده بود و تعداد نفرات آن به شدت تقلیل یافته بود. حالا با رویکرد جدید در صدد احیای دوباره خود است.  مثلا داعش از میان طالبان سربازگیری می‌کند و تاکتیک‌های این گروه را به کار می‌برد. یکی از این تاکتیک‌ها، استخدام نیروهای طالبان برای راه‌اندازی حملات خودی است؛ کاری که طالبان در دو دهه گذشته در جنگ علیه دولت افغانستان انجام می‌دادند.

در ضمن داعش اکنون ساختار سلسله‌مراتبی خود را تغییر داده و به هسته‌های شبکه‌ای اما کوچک تقسیم شده است. با این نوع ساختار تشکیلاتی، از یک طرف می‌تواند جغرافیای بیشتری را پوشش دهد و از سوی دیگر در صورت هدف قرار گرفتن یک هسته، می‌تواند از فروپاشی خود جلوگیری کند. یکی دو هسته اگر آسیب ببیند یا حتا نابود شود، در ساختار شبکه‌ای کل سیستم فرو نمی‌پاشد و گروه به بازسازی نیاز پیدا نمی‌کند. در این نوع ساختار، صلاحیت‌های تصمیم‌گیری به گروه‌های کوچک داده می‌شود و آن‌ها می‌توانند بدون از دست دادن وقت، به‌صورت سریع حملات خود را طراحی و اجرا کنند. این تاکتیک نیز قبلا توسط طالبان در جنگ علیه دولت افغانستان به کار برده شده است.

گفته می‌شود که سازمان استخبارات پاکستان در آن زمان طراح این سیستم تشکیلاتی بود و مولوی عبدالکبیر، سرپرست فعلی ریاست‌الوزرای طالبان و رییس شورای پشاور این گروه، آن را اجرا کرد. این تاکتیک همان‌طوری که آن زمان توانست به تقویت طالبان منجر شود و چالشی بزرگ در برابر دولت افغانستان ایجاد کند، حالا که طالب به جای دولت و داعش به جای طالب نشسته است، می‌تواند وضعیت مشابهی را خلق کند.

بخشی از جنگ‌جویان طالبان به آن‌چه حق خود می‌دانند، نرسیده‌اند و بابت این وضعیت ناراضی‌اند. تعدادی دیگر، عادت به شورشی‌گری را کنار گذاشته نتوانسته‌اند. گفته می‌شود که این دو دسته، به جمع نیروهای داعش خراسان پیوسته‌اند. احتمال پیوستن دسته‌های دیگر طالبان به داعش نیز وجود دارد. پیوستن این دسته‌ها از طالبان به داعش، با توجه به سال‌ها تجربه‌ای که در فعالیت‌های تروریستی از جمله راه‌اندازی حملات انتحاری، ساختن شبکه‌های نفوذی در ساختار «دشمن» و اجرای طرح ساختار شبکه‌ای دارند، می‌توانند داعش را بسیار قوی‌تر بسازند. 

داعش با استفاده از همین روش نفوذی، حملاتی را به هدف ترور ملا یعقوب مجاهد، وزیر دفاع طالبان و سایر سران طالبان راه‌اندازی کرد. این گروه توانست به خانه‌های مقامات طالبان  وارد شود، اما نتوانست آن‌ها را بکُشد و عملیاتش شکست خورد. رسیدن به خانه‌های ملا یعقوب و سایر سران طالبان، به‌ساده‌گی میسر نیست.

برخی دیگر از تاکتیک‌های طالبان که اکنون از سوی داعش استفاده می‌شود، تامین منابع مالی از طریق تولید و قاچاق مواد مخدر، وضع مالیات بر مواد مخدر، استخراج و فروش مواد معدنی، باج‌گیری از بازرگانان و اختطاف به هدف باج‌گیری است. بنابراین، وقتی داعش می‌تواند به خانه‌های وزیران داخله و دفاع طالبان برسد، خطرش برای این گروه خیلی جدی‌تر از دو سال پیش شده است، همان‌طور که خطر این گروه علیه مردم افغانستان نیز بزرگ‌‌تر شده است.‌ با توجه به این‌که براساس گزارش سازمان ملل داعش بین چهار تا شش هزار جنگ‌جو در افغانستان دارد، احتمالا وضعیت امنیتی در آینده نزدیک وخیم‌تر می‌شود.

طالبان که بیشتر ماهیت محلی دارند تا منطقه‌ای و جهانی، برای پیشبرد این برنامه چندان مناسب نیستند؛ اما داعش که حتا جغرافیای خیالی حاکمیتش بر بخشی از آسیا، افریقا و اروپا را ساخته، در صدد راه‌اندازی «خلافت اسلامی» در بخشی از جهان است و مرزهای ملی کنونیِ کشورهای اسلامی را به‌رسمیت نمی‌شناسد، گزینه خوبی برای اجرای برنامه‌ گسترش و انتقال جنگ به سرزمین‌های تازه‌تر است. داعش با موفقیت‌هایی که در عراق و سوریه به‌دست آورد، نشان داد که این توانایی را دارد تا سیل‌آسا دست به جنگ تهاجمی زده و همه را غافل‌گیر کند. این امکان در افغانستان نیز وجود دارد و ممکن به زودی جرقه های ظهور داعش با حملات سیل آسا، نمایان شود.

 

جنبش اسلامی ترکستان شرقی و مسئله تهدید امنیتی

طالبان ظاهرا جز داعش، بقیه گروه‌های تروریستی فعال در افغانستان را دوستان خود می دانند. این دوستان در دو دهه گذشته بازوبه‌بازوی طالبان علیه دولت افغانستان جنگیدند و مسلما تلفات جانی دادند. اکنون آن‌ها در زیر سلطه طالبان پناه گرفته‌اند و از خاک افغانستان خلاف تعهدی که طالبان داده‌اند، کشورهای همسایه را تهدید می‌کنند. جنبش اسلامی ترکستان شرقی، جنبش اسلامی ازبیکستان، انصارالله تاجیکستان، عرب ها و سایر تروریستان خارجی در زیر چتر حاکمیت طالبان، به گونه خزنده در حال احیای قدرت عملیاتی خود هستند. طالبان تا اکنون کدام واکنش جدی در برابر این گروه ها نشان نداده اند. طالبان می دانند که کوچکترین تحرک و واکنش در برابر این گروه ها، منجر به ایجاد جبهه ی جدید در برابر حاکمیت شان خواهد شد. طالبان همواره حضور این گروه ها را انکار میکنند، اما واقعیت مسئله طوری است که این گروه ها کماکان با حفظ قدرت عملیاتی، تعداد نفرات جنگی، جغرافیای مشخص، توان سرباز گیری و منابع عایداتی نا مشخص، به قوت خود باقی اند.

جنبش اسلامی ترکستان شرقی نیز همچنان با تسلیحاتی که در دوران جنگ علیه دولت سابق افغانستان و نیروهای خارجی در دست داشت، در مناطق مشخص شمال و شمال شرقی افغانستان حضور دارد. یک بار طالبان اعلان کردند که اعضای این گروه را به مناطق جنوب شرق و شرقی انتقال می دهند. اما اخرین اطلاعات نشان میدهد که این گروه هنوز هم در مناطق شمال افغانستان حضور دارند. رهبران شان در مهمانخانه های سران طالبان، زندگی دارند و تمام امکانات برایشان میسر است.

در ضمن، بسیار احتمال می رود که از اینکه رهبران شبکه القاعده در افغانستان حضور دارند، این رهبران القاعده، پیشدم شوند و به تنظیم و بسیج اعضای گروه ایغور ها بپردازند. چون طالبان با توافقی اجباری  با گروه ایغور ها، از آنها تعهد گرفته اند که در شهرها و مناطقی که جمیعت زیاد است و امکان رویت آنها توسط مردم وجود دارد، نروند و اسلحه حمل نکنند. این پنهان کاری، نشان میدهد که طالبان در تعهدات شان چندان صادق نیستند و با کارت گروه های تروریستی، بازی میکنند. در ضمن، حتی دو هزار تن از اعضای خانواده شبکه القاعده، در افغانستان حضور دارند. این گروه در بادغیس، هلمند، ننگرهار، نورستان و زابل، پایگاه‌های آموزشی دارد.» گزارش از حضور جنگ‌جویان خارجی عرب و سایر کشورها در کنر و نورستان، جایی که یک اردوگاه این شبکه است، آموزش می بینند ـ این آموزش ها برای چه است؟ و چه هدفی را در پی دارد؟ حتی مشاورین جنگی و استراتیژیست های شماری از این افراد با اسناد هویتی افغانستان در شهرها، که نقش مشورتی را با طالبان ایفا می‌کنند، نیز دیده شده اند.

گفته می شود که در حال حاضر، تعداد همه گروه های تروریستی  به ۲۰ می‌رسد. این گروه‌ها نیز در جنگ طالبان علیه دولت سابق افغانستان، از طالبان حمایت می‌کردند و حالا هزاران جنگ‌جو در افغانستان از جمله در شمال و شمال‌شرق دارند. باری پیش از سقوط، گفته می‌شد طالبان برخی مناطق که در کنترل می‌گیرند، کسانی را با خود دارند که نه پشتو می‌فهمند، نه فارسی و نه اوزبیکی. گفته می‌شد که آن‌ها با خانواده‌های خود در نقاط مختلف افغانستان جابه‌جا می‌شوند. دوستان طالبان که اکثرا کشورهای دیگر را هدف قرار می‌دهند، به افغانستان نیز آسیب می‌زنند.

به هر حال سیاست های طالبان ایغور ها را ناراض ساخته است. اینکه طالبان برای ایغور ها محدودیت وضع کنند که چگونه و کجا باید سیر و سفر کنند، اسلحه حمل نکنند و در کجا زندگی کنند، احتمال زیاد می رود که به زودی ایغور ها از طالبان بریده و به داعش خراسان ملحق شوند.  الی روشن شدن آینده روابط طالبان با ایغور ها، ایغور ها به اساس توافقی که با طالبان کرده اند، از انجام حملات خود داری می کنند، اما به مجرد قدرت یابی و آزادی در سیر و سفر، دست به حملات گسترده خواهند زد.

ایغور ها تمام قوت عملیاتی خود را حفظ کرده اند و مترصد اوضاع اند تا در یک فرصت مناسب از طالبان و داعش هردو استفاده برده و به اهداف خود برسند. صدمه زدن به منافع و تاسیسات چینایی، در اولویت کاری شان است. این کار با منافع استراتیژیک و ماهیتی داعش، همخوانی دارد.

داعش هم مترصد است تا با زیاد شدن اختلافات میان تروریستان خارجی با گروه طالبان، به جلب و جذب آنها اقدام کند. ایغور ها از نزدیک شدن به هردو نفع می برند ولی همزمان نگرانی های دارند. مثلا می ترسند مبادا قربانی  رقابت های داعش و طالبان شوند. از این رو محتاطانه در صدد انتخاب راه مناسب اند تا هم موجودیت خود و ساختار نظامی را حفظ کنند و هم در رقابت های داعش و طالبان، نابود نشوند. ایغور ها در جغرافیای که در شمال و شمال شرق در کنترول دارند، تلاش می کنند هسته های خود گردان را برای واقعات بعدی آماده سازند تا قدرت عملیاتی بیشتری در دفاع از موجودیت این گروه و انجام حملات بیشتر را بر منافع و تاسیسات چینایی ها داشته باشند.

این کار برای طالبان که خواستار حاکمیت بر تمام گروه های تروریستی خارجی اند، قابل قبول نیست و گاهگاهی باعث درگیری و تنش در روابط این دو گروه می شود. آنچه که در گذشته زیر نام ایغور ها در حملات انجام داده اند، در واقع کار طالبان است تا هم از چین امتیاز بگیرند و حضور ایغور ها را جدی نشان دهند و هم بر ایغور ها فشار بیاورند و آنها را تابع برنامه های خود سازند. حمله بر هوتل چینایی ها، کار دو تاجیکستانی بود که اصلا عضو جنبش اسلامی ترکستان شرقی نبودند، بل اعضای انصارالله تاجیکستان بودند که به فرمایش طالبان، این حمله را انجام دادند تا حضور ایغور ها را جدی نشان دهند. اما هیچ چیز قابل پیش بینی نیست. ممکن به زودی ایغور ها با حمایت داعش و یاهم طالبان، دست اقدام های بزند که تحلیل آن در شرایط کنونی میسر نیست.

نتیجه گیری:

  • تجمع این‌همه تروریست مسلح در خاک افغانستان، یک خطر فوری است. داعش هم به‌عنوان دشمن امنیت منطقه، تهدید جدی‌تر و فوری‌تر است. داعش حالا اشکارا تهدید کرده است که در صدد تصرف جغرافیای بیشتر در خاک افغانستان است. حتی تحلیل گران افغانستان در رسانه های فارسی زبان می گویند که بدیل طالبان در آینده داعش است و داعش جغرافیای را در شمال و شمال شرق افغانستان در کنترول خواهد داشت؛
  • گروه های تروریستی بعداز قتل الظواهری، به طالبان بدگمان شده اند و نگران اند مبادا طالبان بر سر آنها نیز معامله کند. از این رو احتمال سرباز گیری داعش از آنها به صورت بالقوه وجود دارد، چیزی که داعش هم درست تشخیص داده و در صدد ایجاد اختلاف میان طالبان و آنها است؛
  • انتخابا جغرافیای شمال و شمال شرق افغانستان، برای داعش و سایر گروه های تروریستی خارجی، یک اقدام سنجیده شده است. زیر این مناطق از جغرافیا، منابع زیر زمینی و مسیر قاچاق مواد مخدر، جغرافیای است که می تواند خلافت خودخوانده داعش خراسان را برا مدت مدیدی خود کفا سازد. زیرا تجارت مواد مخدر، منابع زیر زمینی قیمتی، جغرافیای صعب العبور و امکان مبدل شدن این جغرافیا به وضع الجیش غیر قابل کنترول این بر آورد استراتیژیک را ممکن می سازد؛
  • حمایت قوی قدرت های مخالف متفقین آسیایی( چین، روسیه، ایران و هند) داعش را به یک تهدید بالقوه مبدل خواهد ساخت. داعش به صورت آرام و خزنده اما در حال احیای قدرت عملیاتی خود است. داعش به تازگی به طالبان هشدار داده است که به زودی با تصرف بیشتر جغرافیا، عرصه را به طالبان تنگ خواهد ساخت؛
  • وجود اشتراک نظری میان داعش و سایر گروه های تروریستی خارجی در افغانستان که ایدیولوژی فرامرزی دارند و هرکدام برضد کشور خاصی فعالیت نظامی دارند، زمینه اتحاد استراتیژیک و فکری را میان آنها مساعد می سازد. داعش از این فرصت و اشتراک نظر، بهره برداری استراتیژیک می کند تا هم طالبان را تضعیف کند و هم ساحه بیشتر جغرافیای را تحت کنترول بیاورد؛
  • طالبان بخصوص شبکه حقانی، بانی اصلی داعش در افغانستان است. شبکه حقانی با کمک مستقیم تسلیحاتی و مشوره های جنگی، یک بخش فعال ریزرفی را در اختیار داعش قرار داده است. این کار ناشی از ماموریت اصلی این شبکه در فعال سازی و گسترش داعش و هم در جهت رقابت های درونی با سایر گروه های طالبان است؛
  • نارضایتی تروریستان خارجی مانند ایغور ها از طالبان، زمینه را برای سربازگیری داعش مساعد می سازد. زیرا رهبران ایغور و سایر گروه های تروریستی، نگران اند مبادا به سرنوشت الظواهری مواجه شوند و طالبان بر سر آنها معامله کنند.

نوت : در تحریر این تحلیل از منابع انترنتی بهره برده شده است


سیاست

مقاومت دوم

05-مهر-1404 By admin

«ما نباید تسلیم فراموشی…

چرا توجه جامعه جهانی به افغانستان ک

ژئوپلیتیک

20-آبان-1404 Hits:3076 ژئوپلیتیک By admin

هند مکار

سال‌هاست که هند در افغانستان سیاست‌هایی

دین

12-آبان-1404 By admin

وحشی و مدنی

طالبان بهترین مثال قوم گرایی و قوم پرستی

تروریزم

01-آبان-1404 By admin

نور ولی محسود کیست؟

رهبر تحریم‌شدهٔ تحریک طالبان پاکستان (TTP) توسط سا