هند و پاکستان چگونه از گروههای افراطی در افغانستان استفاده میکنند؟
نویسنده: داکتر خالدین ضیایی رئیس اندیشکده گفتمان تعلیمی ملت افغانستان
وزیر خارجه طالبان جناب متقی در یک سفر رسمی پنج روزه که از کشور هند دیدن می کند ، امروز مهمان مدرسه دارالعلوم دیوبند در ایالت اوتار پرادش هند بود؛ مدرسهای که به “الازهر جنوب آسیا” مشهور است و در میان مسلمانان از جایگاه ویژهای برخوردار است.
این مدرسه در سال ۱۸۶۶م توسط مولانا محمدقاسم النانوتوی، رشیداحمد گنگویی، ذوالفقار علی دیوبندی و بر اساس افکار شاه ولیالله دهلوی و پسرانش تأسیس شد.
دیری نه گذشت که شاخههایش به سراسر شبه قاره هند، از جمله پاکستان امروزی، گسترش یافت. طالبان افغانستان خود را پیرو آموزههای مدارس دیوبندی کشور هند میدانند و تحصیلکردههای مدارس دیوبندی در پاکستان هستند، در حقیقت مدارس دیوبندی در پاکستان از فروع مدارس اصلی دیوبندی هند می باشند.
تصاویری استقبال که از حضور وزیر خارجه امارت متقی در مدرسه دارالعلوم دیوبند کشور هندوستان منتشر شده است ، نشان میدهد که مسئولان این نهاد استقبال شایانی از وی کردهاند.
این استقبال در حالی صورت میگیرد که طالبان تحت نام آموزههای دیوبندی ، سختگیرانهترین قوانین را بر مردم افغانستان تحمیل کردهاند و زنان افغانستان را از آموزش، کار و حضور در اماکن تفریحی ممنوع کردهاند؛ سیاستهایی که به آپارتاید جنسیتی شناخته میشوند، و در تعارض آشکار با دستورات الهی و شرعیت محمدی قرار دارد.
مقدمه
رقابت استراتژیک میان هند و پاکستان در افغانستان سابقهای طولانی دارد.
افغانستان برای هر دو کشور عرصهای عمق استراتژیک را تشکیل می دهد، پاکستان برای تأمین عمق امنیتی و نفوذ در همسایگی شرقی؛ و هند برای جلوگیری از نفوذِ حامیانِ پاکستان و تأمین منافع سیاسی ـ اقتصادی خود همیشه در تلاش تاثیر گذاری و کنترول دولت های افغانستان هستند.
دولتها بهجای رویارویی مستقیم کامل، از گزینهٔ پرهزینهٔ جنگ خود. داری کرده ، و سیاست خود را از راهِ کمهزینهترِ پيش می برند «پیشبرد اهداف از طریق واسطهها/گروههای محلی» بهره بردهاند؛ پدیدهای که در ادبیات روابط بینالملل تحت عنوان «حمایت و استفادهٔ ابزاری از گروههای مسلح غیر دولتی» مورد تحلیل قرار گرفته است.
شواهد تاریخی و ردیابی حمایتها نشان میدهد که حمایتهای دولتی میتواند به نتایج غیرقابلپیشبینی، فرقهگرایی و بیثباتی بلندمدت منطقه بینجامد. 
مرور ادبیات و چارچوب نظری
1. دولتِ حامی و ابزارسازی: مطالعات نشان میدهد دولتها گاهی گروههای تروریستی را بهعنوان نیروهای پنهان برای دستیابی به اهداف سیاست خارجی کمهزینه بهکار میگیرند؛ امّا این «برکت» ممکن است به «نقمت» بدل شود وقتی گروهها خودمختار شوند یا هزینههای بازگشتناپذیر ایجاد کنند.
2. نقش مدرّسهها و جریانهای فکری: شبکههای آموزشی مذهبی (مَدَرسهها) و جریانهای فکری مانند مکتب دیوبندی در همگراییِ ایدئولوژیکِ طالبان و برخی گروههای پاکستانی نقش داشتهاند؛ این پیوند فرهنگی ـ مذهبی، ابزار نفوذ ایدئولوژیک را قدرتمند میکند و دستکم بخشی از پیوندهای بین افغانستان و پاکستان را توضیح داده تفسیر میکند.
3. سیاست رقابتِ نیابتی میان هند و پاکستان: پژوهشها و گزارشهای سیاستگذاری حاکی از آن است که رقابت هندی-پاکستانی، افغانستان را به صحنهٔ دخالتها و حمایتهای رقابتی بدل ساخته است؛ هر طرف مدعی است دیگری از بازیگران نیابتی در خاک افغانستان استفاده ابزاری میکند.
مطالعهٔ موردی: پاکستان
• سازوکارها: مؤسسات نظامی و استخباراتی پاکستان (بهویژه بخشهایی از ارتش و ISI) طی دههها با شبکههای جهادی و مدرّسهها پیوندهایی برقرار کردهاند تا نفوذ در قبایل مرزی و افغانستان را تقویت کنند.
این حمایتها از شکلدهی و تجهیز گروهها تا تسهیل لجستیک و سیاسی متغیر بوده است. گزارشهای حقوق بشری و مطالعات تاریخی، نقشِ حمایتهای نظامی ـ دیپلماتیک پاکستان در شکلگیری و تداوم طالبان را تایید کردهاند.
• پیامدها: حمایت بلندمدت باعث تقویت شبکههای شبهنظامی، تقلیل مشروعیت دولتهای مرکزی افغانستان و وابستگی متقابلِ گروهها به حامیان خارجی شده است؛ این الگو همچنین هزینههای بازگشتی (مانند رشد افراطگرایی فرامرزی و ناامنی داخلی را در پاکستان) داشته است.
مطالعهٔ موردی: هند
• سیاست و ابزارها: هند نیز تلاش کرده است برای برقراری ارتباط و کاهش نفوذ پاکستان، روابط دیپلماتیک و توسعهای با دولتها و بازیگران غیردولتی در افغانستان را تقویت کند؛ از پروژههای عمرانی و دیپلماسی عمومی تا افزوده شدن نفوذ سیاسی در کابل. اتهاماتی از سوی پاکستان درباره استفادهٔ نیابتیٔ هند نیز مطرح شده و در فضای تبلیغاتی ـ امنیتی منطقه برجسته شده است. 
• محدودیتها: هند بهخاطر منافع خود محدودیتهایی دارد: امکانِ ورود مستقیم به بازیِ مسلحانه در سطحی مشابه پاکستان برای دهلی وجود نداشته یا برایش پرهزینه است؛ بنابراین هند بیشتر از ابزار سیاسی، اقتصادی و اطلاعاتی و فرهنگی استفاده نرم ابزاری کرده است.
مکانیزمهای ارتباطی: مَدَرسهها، شبکههای فکری و دستگاههای اطلاعاتی
1. شبکهٔ ایدئولوژیک (مَدَرسهها): مَدَرسههایی که آموزش دیوبندی یا گرایشهای مشابه دارند، میدان نفوذ رقابت فرهنگی و ایدئولوژیک فراهم میکنند؛ این مؤسسات نهتنها پرورشگر روحانیوناند بلکه میتوانند پیوندهای شبکهای میان طالبان و حلقههای پاکستانی برقرار سازند. 
2. استخبارات و واسطهسازی: سازمانهای اطلاعاتی نظامی میتوانند لایهٔ اجراییِ پشتیبانی، آموزش و هدایت را فراهم سازند — امّا این تعامل همیشه کنترلپذیر نیست و هزینههای استراتژیک و پیامدهای فرامنطقهای جبران نا پذیر را بهدنبال دارد. 
تحلیلِ آینده: سناریوها و پیامدهای امنیتی-استراتژیک
سناریوی ۱ — «ادامهٔ رقابت کنترلشده با رفتارهای بازگشتی»
دولتها به استفادهٔ ابزاری از گروه افراطی به عنوان ارتش زمینی ارزان قیمت ادامه میدهند .
سناریوی ۲ — «اقدام تلافیجویانه و چشمبرهمزدن ا گروهها افراطي از كنترول خارج مي شوند ، گروههای نیابتی از کنترل خارج شده و منافع موقتِ حامی را تهدید میکنند (دستزدن به عملیات علیه همان حامی یا گسترش به بازیگران سوم). بحران منطقهای فراتر از مرزها را رقم مي زند .
سناریوی ۳ — «تدوین توافقات منطقهای برای مهار ابزارسازی»
اگر بازیگران منطقهای (با میانجیگری بازیگران فرامنطقهای) مکانیسمهای اعتمادسازی و نظارت ایجاد کنند، امکان کاهش استفادهٔ ابزاری وجود دارد؛ امّا تحقق این سناریو به ارادهٔ سیاسی و اخلاق دولتي و همچنان تضمینهای بینالمللی نیاز دارد.
ریسکها و نقاط بحران
• «وابستگی برگشتی»: گروههایی که روزی ابزار بودند ممکن است خودخواسته خواستار امتیاز و نفوذ سیاسی شوند.
• «رقص اتهامزنی و عملیات نما»: اتهامات متقابل (مانند ادعای استفادهٔ طرف مقابل از «پراکسیها») میتواند به عملیات تلافیجویانه و تشدید نظامی میان همسایگان بانجامد.
• «فرایند مشروعیتزدایی»: حمایت از گروههای افراطی مشروعیت سیاسی و اخلاقی را برای حامیان آنها بهشدت خدشهدار میکند؛ پیامد بلندمدت کاهش سرمایهٔ سیاسی و اقتصادي به خصوص بي اعتمادي و افزایش فشار بینالمللی است.
توصیههای سیاستی (عملی و میانمدت)
1. شفافیت و پاسخگویی منطقهای: فشار برای گفتوگوی منطقهای با حضور میانجیگر بیطرف برای طراحی چارچوبی جهت جلوگیری از حمایتهای نیابتی؛ نظارت بینالمللی بر مرزها.
2. جداسازیِ پشتیبانیهای امنیتی از روابط مذهبی-فرهنگی: سرمایهگذاری در نهادهای آموزشیِ منعطف پذير و برنامههای مدنی که از ایدئولوژیسازی جلوگیری کنند.
3. کاهش هزینههای استفاده از پراکسی: از طریق اقدامات نظارتی، تحریمهای هدفمند و بستههای مشوقِ سیاسی برای حذف انگیزههای کوتاهمدت بهرهبرداری شود .
4. راهکارهای صلح و مشارکت سیاسی در افغانستان: کمک به ایجاد روند فراگیر سیاسی که گروهها را وادارد كند تا از ابزارهای خشونتآمیز فاصله بگیرند و وارد ساختارهای رسمی پروسه سياسي شوند.
نتیجهگیری
استفادهٔ ابزاری از گروههای افراطی برای دستیابی به اهداف کوتاهمدت، میتواند ابزار کارآمدی برای دولتها بهنظر آید؛ ولی تجربهٔ تاریخی و پژوهشی نشان میدهد که چنین سیاستهایی ریسکهای بلندمدتِ خطر ناك ایجاد میکنند: بیثباتی منطقهای، تشدید افراطگرایی، و بازتابهای ناخوشایند داخلی و بینالمللی برای حامیان گروه افراطي و جهادي به وجود مي آورد.
افغانسان بهعنوان میدان رقابت هاي كشور هاي همسايه و جهان نیازمند راهحلهای منطقهای و بين المللی است تا از چرخهٔ استفادهٔ ابزارگونهٔ گروهها تروريستي بیرون آید.
استخبارات هند با فراهم کردن باز دید متقی از مدرسه الدار العلوم دیوبندی در هندوستان ، تلاش زیاد دارد تا مدارس ديني به خصوص مدرسه الدار العلوم الإسلامي ديوبندي كشور خود را به مدارس ديني افراطي افغانستان و به خصوص مقامات امارات طالب ارتباط دهند تا عنصر تاثير گذاري مدارس ديني و معنوي پاكستان را بالاي افراد امارت طالب از دست استخبارات پاكستان براي هميشه بگيرند ، و از آن خود كنند، در حقیقت هند می خواهد پاکستان را در افغانستان خلع سلاح کرده و تاثیر گذاری معنوی و ایدولوژیک مدارس دینی پاكستان را بالای مقامات و افراد امارت طالب محدود بسازد .
همه كشور هاي همسايه به خصوص هند و پاكستان در استفاده ابزاري و كنترول حركتهاي افراطي در افغانستان براي پيش برد منافع خود بصورت شديد وارد رقابت شده اند.









