در غیاب جبهه های مقاومت ضد طالبان، گروه دولت اسلامی به تنها مخالف طالبان در افغانستان تبدیل شده و در آینده نزدیک به تهدید شماره یک برای امنیت منطقه و جهان تبدیل خواهد شد.
نویسنده: فرید احمد، سردبیر سنگر
رسانه های جهانی به ویژه روسیه گزارش فاش شده مقامات طالبان مبنی بر احتمال نفوذ ۷ هزار جنگجوی داعش از پاکستان به شمال افغانستان، مرزهای آسیای مرکزی را زیر سوال برده و آن را تلاشی برای جلب حمایت کشورهای ضد داعش می دانند.
این ادعای رسانه ها تا حدودی درست است، اما بعید است که این خبر جعلی باشد. در گزارش مولوی محمد آصف ذاکر، فرمانده لوای دوم سرحدی قول اردوی ۲۰۳ منصوری وزارت دفاع طالبان تحت عنوان "اطلاعات و دستور استخباراتی فرمانده لوای دوم سرحدی به تمامی فرماندهان مرزی" دو نکته قابل توجه است:
1) در نزدیکی مرز افغانستان و پاکستان در روستاهای جنگلی تیرا، ریشگل، کوکوخیل، گندهغربی، دره میرشال و بیجر ( در کرم ایجنسی خیبر پختونوا پاکستان) مراکز آموزشی برای سه گروه شبه نظامی وجود دارد. دو گوروه آنها نیروهای کماندو با پرچم های سیاه و سرخ هستند و سومی داعش با پرچم سیاه به رهبری مسلم کوتوال.
2) تعداد این سه گروه هفت هزار نفر است که قصد دارند به صورت گروهی و انفرادی وارد افغانستان شده، در ولسوالی های ازره (ولایت لوگر)، ځاځي آریوب (پکتیا)، اسپینه شگه (ننگرهار) مستقر شوند و از طریق ولوسوالی علیشنگ (لغمان) به ولایات شمالی بروند.
تعداد جنگیان، نام مکان ها و سایر جزئیات را می توان زیر سوال برد، اما حضور این نیروها اصلاً قابل تردید نیست. به خصوص جالب است که دو گروه از آنها "پرچم های سیاه و سرخ" دارند. پرچم سرخ تیره پرچم نیروهای کماندویی دولت قبلی افغانستان بود.
مناطق و ولایات نام برده شده پایگاه های سنتی داعش در افغانستان هستند و سازمان های تروریستی دقیقاً از مسیرهای مشابهی برای رفت و آمد بین افغانستان و پاکستان استفاده می کنند، به ویژه منطقه علیشنگ در ولایت لغمان که با ولایت های شرقی و مرکزی - کاپیسا، پروان و نورستان - هم مرز است، همیشه مسیر حرکت جنگیان تروریست به شمال بود.
اگر بگوییم این گزارش و اغراق نیروهای داعش هدف خارجی دارد و طالبان با ذکر "ولایات شمالی" به کشورهای آسیای مرکزی، روسیه و ایران سیگنال میفرستند، اشتباه نخواهیم کرد، اما این اطلاعات فقط نوک کوه یخ است.
بر اساس اطلاعات موثق، که “سنگر” از استخبارات طالبان به دست آورد، تاکنون حدود ۳۰۰ داعشی به ولسوالی سروبی ولایت کابل منتقل شده اند که ۳۰ تن از آنان مسلح به سلاح و کمربند انتحاری وارد شهر کابل شده اند. روز جمعه ۲۹ جنوری، ریاست ۰۹۱ نیروهای ویژه طالبان طی عملیاتی در دره اوزبین ولسوالی سروبی، دو داعشی را که مبلغ ۳۰۰ هزار ریال سعودی را به یکی از سرکردگان این گروه انتقال میدادند، دستگیر کردند. روز پنجشنبه ۱۹ جنوری، در ولسوالی چهاراسیاب ولایت کابل، کارمندان ریاست ۰۹۱ جنت شاه، پسر حکیم شاه، باشنده ولایت پکتیا را بازداشت کردند که در "رنجر" وی ۶ میل کلاشینکف پیدا شد و در جریان در تحقیقات اولیه وی اعتراف کرد که عضو داعش است.
منابع رد نمی کنند که این بازداشت ها مربوط به اطلاعاتی باشد که در بالا ذکر کردیم.
"دوقلوهای خطرناک"
تا به حال این عقیده در افغانستان و منطقه رایج شده است که طالبان و داعش دو نام یک سازمان هستند، دو روی یک سکه، فقط پرچم های متفاوتی دارند - یکی سفید، دیگری سیاه - و داعش برگ برنده تبلیغات طالبان است که به لطف آن خود را "قربانی تروریسم" معرفی می کند تا به رسمیت شناخته شود.
این تصور اشتباه نیست. آنچه تاکنون در کارنامه داعش در افغانستان ثبت شده است، از جمله حملات تروریستی به مساجد شیعیان و صومعه های صوفیه، تأسیسات خارجی (سفارت روسیه، مهمانخانه چین در کابل)، کشتار اعضای طالبان و غیره، همه چیز به نفع و منفعت طالبان بود که هنوز در اکثر کشورهای جهان به طور رسمی یک سازمان تروریستی محسوب می شود.
کُشتار، سربُری، انفجار، تجاوز و غیره همان کارهایند، که هم داعش و هم طالبان انجام میدهند. هیچ جنایتی وجود ندارد که داعش مرتکب شده باشد، اما طالب مرتکب نشده باشد. نقش دست، روش و حتی چهره یکسانی دارند.
از منظر اعتقادی، اگرچه طالبان خود را "حنفی" و داعش را "سلفی" میدانند، اما در عمل جنایاتی که مرتکب میشوند، عمدتاً اعدام و سر بریدن افراد بدون محاکمه یا تحقیق، که فقه حنفی آن را رد میکند، خاص سلفی ها، همان داعش است. طالبان به نام “حنفی”، در عمل سلفی هستند.
مبارزه با داعش زمینه اصلی همکاری روسیه و ایران با طالبان است. این دو کشور حتی در زمان جمهوری هم این موضوع را انکار نکردند و قاطعانه اعلام کردند که همکاری آنها با طالبان فقط برای مبارزه با داعش بوده است. طالبان به قدرت رسیدند، داعش نیز باقی ماند و همکاری مسکو و تهران با طالبان نیز ادامه دارد. ظاهرا به دلیل داعش، روسیه و ایران نیز از حمایت از مقاومت ضد طالبان خودداری می کنند. فقدان این حمایت ها باعث شد که پس از یک سال و نیم حکومت طالبان، موقعیت داعش تقویت شود و فعالیت جبهه های مقاومت، در درجه اول جبهه مقاومت ملی به رهبری احمد مسعود، کمرنگ گردد.
پویایی فزاینده فعالیت داعش را می توان هم بر اساس تعداد و هم کیفیت حملات آن قضاوت کرد: بیش از ۳۰ حمله در نیمه اول و تقریبا ۵۰ حمله در نیمه دوم سال ۲۰۲۲. به گفته خود این گروه تروریستی، ۱۸۱ حمله در این سال انجام شده که در نتیجه آن ۱۱۸۸ نفر کشته و زخمی شدند.
و برای جبهه مقاومت ملی، این سال سخت ترین سال در تاریخ آن بود: جبهه حدود ۳۰۰ جنگاور توانا و آبدیده خود را از دست داد و به دلیل عدم حمایت خارجی مجبور شد به طور موقت عملیات در قلمروهای خود، به ویژه در هندوکش را متوقف کند.
داعشی که در زمان جمهوری توسط دولت افغانستان و آمریکا سرکوب میشد، همان داعش ضد آمریکایی بود که توسط پاکستان ایجاد شد. پاکستان از اتحاد داعش با طالبان علیه آمریکا و ناتو استفاده کرد. در پایان، اسلام آباد قدرت را به طالبان واگذار کرد و داعش در "چوکی ذخیره" باقی ماند.
امروز وضعیت کاملاً در حال تغییر است. دلایل متعددی وجود دارد که میتوان گفت که مدیران جنگ افغانستان اکنون میخواهند "بازیکن ذخیره" - داعش واقعی و احتمالاً باز چند نیروی دیگر را ضد طالبان وارد صحنه کنند. به همین دلیل، نگرانی طالبان بی اساس نیست.
متحد غیر قابل اعتماد
استخبارات پاکستان (ISI) در ایجاد گروه های تروریستی ویرانگر اسلامی، به ویژه از بقایای جهادگران قدیمی و جدید، به خوبی تبحر دارد. اسلامآباد در پی "عمق استراتژیک" یک بار گروه های مجاهدین را علیه رژیم کمونیستی تحت حمایت شوروی در کابل ایجاد کرد، سپس طالبان را، که همان مجاهدین، فقط با نام دیگری بودند، به جان آنها انداخت و اکنون داعش، نوعی مخلوط مجاهدین و طالبان را علیه طالبان هدایت می کند. در یک کلام، پاکستان به راحتی به راحتی محصول خود را، که انتظاراتش را برآورده نمیکند، نابود و جایگزین آن را تولید میکند.
و چگونه می توان ایجاد یک داعش واقعی مشابه داعش خاورمیانه را توجیه کرد؟
اول، طالبان افغانستان و پاکستان به هند، رقیب استراتژیک اصلی پاکستان نزدیکتر شدهاند. به گفته منابع موثق، هند در ماه های اخیر برای تقویت فعالیت های ضد پاکستانی و کار با طالبان پاکستان کارمندان سفارت خود در کابل را به حدود ۲۰۰ نفر افزایش داده است.
سیاست هند در افغانستان همیشه همکاری با هر دولتی حاضر در کابل است. طالبان در دور اول (۱۹۹۶-۲۰۰۱) کاملاً تحت کنترل پاکستان و ایالات متحده آمریکا بودند، به همین دلیل دهلی از جبهه مقاومت احمدشاه مسعود حمایت کرد.
در دور دوم (از اوت ۲۰۲۲ تا کنون)، طالبان، به ویژه قندهاری های، که از زمان هند بریتانیا روابط نزدیکی با دهلی داشتند، با هند متحد شدند و به تحریک طالبان پاکستان (TTP) در قندهار، هلمند و کابل پناهگاه دادند. اسلام آباد چندین بار از طالبان افغانستان خواسته است که از آنها حمایت نکنند، اما ظهور تحریک طالبان پاکستان در خیبر پختونخوا و دیگر مناطق پاکستان نشان می دهد که طالبان با خالق خود بر طبل دشمنی می کوبند. ظاهراً پیش بینی احمدشاه مسعود مبنی بر اینکه پاکستان روزی در آتشی که خودش روشن کرده خواهد سوخت، به حقیقت پیوست.
تحریک طالبان پاکستان ، به عنوان تهدید امنیتی شماره یک برای پاکستان، به طور موثر توسط هند از طریق افغانستان تجهیز و تقویت می شود. اسلام آباد مجبور است پادزهر خود را برای این زهر ایجاد کند.
به نظر می رسد اسلام آباد می خواهد از داعش و نیروهای مقاومت علیه طالبان استفاده کند. اگر گزارش مولوی ذاکر درست باشد، به زودی یک گروه با پرچم "سورخ تیره" ظاهر می شود. ممکن است اینها همان کماندوهای دوره جمهوری باشند که به پاکستان، اروپا، ایالات متحده و دیگر کشورهای جهان فرار کرده اند.
جبهه مقاومت ملی به رهبری احمد مسعود و سایر جبهه ها بر اساس اطلاعات پراکنده به دلیل دشمنی تاریخی خود با پاکستان از همکاری در این زمینه خودداری کردهاند. به نظر می رسد که داعش تنها گزینه در برابر طالبان خواهد بود.
دوم: احتمالاً ایالات متحده نیز به ظهور یک داعش واقعی علاقه دارد. در پاکستان، پس از دولت عمران خان طرفدار چین و روسیه، یک دولت طرفدار غرب روی کار آمد. پاکستان فرزند استعمار انگلیس است که اکنون جای خود را به آمریکا داده است. هیچ کس بچه اش را نمی کشد. سقوط پاکستان برابر با سقوط اسرائیل است و پایان کار ایالات متحده در آسیا، حداقل در آسیای جنوبی و مرکزی.
فرض کنیم تحریک طالبان پاکستان در خدمت هند، چین و روسیه است، وظیفه آن سرنگونی دولت طرفدار آمریکا شهباز شریف و به قدرت رساندن عمران خان یا دیگری مانند او است (وضعیت اقتصادی و اجتماعی پاکستان نیز به طرز غیرقابل تصوری متشنج است و عمران خان نیز در صحنه حضور دارد). پاکستان یکی از اعضای سازمان همکاری شانگهای است، اما یک پاکستان طرفدار آمریکا می تواند نقشه های این سازمان به رهبری روسیه و چین را خراب کند. این وضعیت موضوع حفظ "پاکستان خود" را هم برای آمریکا و غرب و هم برای سازمان همکاری شانگهای حیاتی می کند. و داعش واقعی باید دقیقاً در خدمت این طرح باشد - جایگزینی طالبان و مهار سازمان همکاری شانگهای.
از سوی دیگر نباید فراموش کرد که پاکستان یک قدرت هسته ای است. اگر تسلیحات هسته ای به دست طالبان یا داعش بیفتد، می توان میزان عواقب این خطر را تصور کرد. کنترل تسلیحات هسته ای پاکستان یکی از اهداف اصلی ورود ایالات متحده به افغانستان در سال ۲۰۰۱ بود. روسیه و چین نیز نمی خواهند سازمان های تروریستی سلاح هسته ای داشته باشند.
سوم: دلیل دیگری وجود دارد که این فرض را در مورد ظهور یک داعش واقعی تقویت می کند - خود طالبان . آنها در دوحه با ایالات متحده توافق کردند که بر خلاف منافع ایالات متحده و متحدانش عمل نکنند و ظاهراً در این توافق محرمانه تصریح شده بود که وقتی ایالات متحده عقب نشینی کرد، طالبان سلاح های خود را به سمت آسیای مرکزی نشانه می رفت. شاید حرف گشودن یک "جبهه جنوبی" علیه روسیه نیز در میان بود. اما این اتفاق نیفتاد، برعکس، آتش به سمت جنوب، به سمت پاکستان، شریک استراتژیک و متحد آمریکا سرایت خزید.
ظاهرا این راز بغلکشی های روسیه و چین با طالبان است. اما طالبان نیز از پخال رشته نشدهاند. آنها برای جلب رضایت آمریکا و پاکستان، سایر سازمان های تروریستی را در مرزهای آسیای مرکزی تحت کنترل خود نگه می دارند. بر اساس آخرین اطلاعات دریافتی، چند روز پیش ۳۰۰ پاکستانی از سازمان های تروریستی سپاه صحابه و لشکر جنگوی به شمال منتقل شدند.
به سوی بهار آینده
به طور خلاصه، گروه نیابتی داعش تنها نیروی حاضر در صحنه افغانستان در برابر یک گروه نیابتی دیگر، یعنی طالبان، شده است و و در آینده ای نزدیک اگر کشورهای ضد داعش دست روی هم گذاشته، به امید طالبان نشینند، به تهدید شماره یک برای امنیت منطقه و جهان تبدیل خواهد شد. کشورهای آسیای مرکزی و روسیه، چین و ایران باید در رابطه خود با طالبان که هم با آنها و هم با آمریکا و پاکستان معاشقه میکنند و در این میان دست به هر کاری میزنند تا داعش را روی ریل بگذارند، تجدید نظر کنند. از سوی دیگر، اجرای طرح جایگزینی آنها با داعش یا هر نیروی دیگری که ماموریت آن محدود به افغانستان نخواهد بود، امری بدیهی است. اگر جبهه های ضد طالبان، در درجه اول جبهه مقاومت ملی، که واقعاً منافع مردم افغانستان را نمایندگی می کند، تقویت نشوند، پایگاه های مردمی آنها (تاجیک ها و ازبیک های شمال افغانستان) در خدمت داعش قرار خواهند گرفت. این ممکن است در بهار و تابستان آینده اتفاق بیفتد، زمانی که بالاخره مردم از مقاومت ضد طالبان ناامید شوند.
در یک سال و نیم حکومت طالبان، افغانستان به یک کشور تروریستی تبدیل شد، جایی که تروریست ها آزادانه به کشتار و تجاوز به مردم، قاچاق اسلحه و مواد مخدر، و حتی "صادرات" خشونت و تروریسم به منطقه و جهان مشغول هستند (حمله موشکی به مرزهای ازبیکستان و تاجیکستان، حمله به پاسگاه های مرزی ایران و پاکستان، برنامه ریزی برای حملات تروریستی داعش در ایران و ترکیه...). افغانستان به بهشت واقعی برای تروریست ها و جهنم برای ساکنان آن تبدیل شده است. دستاورد آنها نارضایتی، بی اعتمادی و بی ثباتی در جامعه افغانستان و منطقه است.
جدا از مردم افغانستان، همسایگان آنها و جامعه جهانی، طالبان انتظارات حامیان خود را برآورده نکردند. آنها حاضر نیستند با مخالفان خود بر سر میز مذاکره بنشینند، قدرت را به اشتراک بگذارند و در صلح و هماهنگی با همسایگان خود و جهان زندگی کنند. آنها می خواهند همان گونه که هستند پذیرفته شوند - دشمنان تمدن و امنیت جهانی! بنابراین، به نظر می رسد که همه به فکر یک جایگزین سودآور جدید برای خود هستند. یکی به داعش فکر می کند و دیگری به اتحاد جدید ضد طالبان.
در یک کلام، سورپرایزهای جدید "بازی بزرگ" افغانستان هنوز در راه است...