طالبان و داعش چگونه تمویل مالی میشوند؟
نویسنده: دکتر مولوی برهانالدین محمدی
یکی از مهمترین وجوه اشتراک بین طالبان و داعش، نظام اقتصادی و شیوههای تأمین مالی آنهاست. این گروهها برای بقای ساختارهای نظامی و تبلیغاتیشان، نیاز به منابع پایدار مالی دارند. در این بخش بررسی میکنیم که چگونه طالبان و داعش، از طریق روشهای مشابه ولی در بافتهای جغرافیایی متفاوت، اقتصاد جنگ و جهاد و جرمی را مدیریت کردهاند.
منابع تمویل داعش مالیات شرعی یا باجگیری دینی؟
داعش در اوج قدرتش (۲۰۱۴–۲۰۱۷) بخشهای بزرگی از عراق و سوریه را در کنترل داشت. در این سرزمینها، یک سیستم اقتصادی شبهدولتی ایجاد کرد.
نخست، مالیاتهای دینی مطرح شده؛
داعش انواعی از مالیاتهای اسلامی مثل زکات، خمس، جزیه، و عُشر را بهزور بر مردم تحمیل میکرد. این مالیاتها نه به هدف عدالت اجتماعی، بلکه برای تأمین منابع جنگی و تقویت ساختار خلافت خودخوانده به کار میرفتند.
دوم، غارت و تصرف منابع طبیعی؛
داعش از نفت سوریه و عراق بهشدت بهرهبرداری کرد. آنها نفت را به قیمت ارزان به دلالان منطقه میفروختند، حتی گاه به دشمنان خود. و همچنین بانکها، منابع طلا، کارخانهها و مزارع مناطق تصرفشده غارت میشدند. داعش بهسادگی از راه دزدی، اموال عمومی را به منبع مالی تبدیل میکرد.
سوم، آدمربایی و قاچاق؛
گروگانگیری و باجگیری یکی دیگر از منابع تمویل داعش بود. افراد خارجی ثروتمند را ربوده و در برابر آزادیشان، مبالغ کلان دریافت میکردند. همچنین داعش در قاچاق عتیقه، آثار تاریخی، و حتی اعضای بدن انسان نیز نقش داشت.
بخشی از منابع تمویل طالبان، مافیای مواد مخدر و مالیات محلی
گروه طالبان نیز همچون گروه داعش با روشهای خاص خود در افغانستان، ساختار اقتصادی مذهبی و افراطی را حفظ کردهاند.
نخست؛ اخاذی، فساد سیستماتیک، و همچنین مالیات بر کشاورزان، شرکتها و مردم وضع کردند. گروه طالبان در مناطق تحت کنترولشان، مالیاتهایی به نام عُشر، زکات و خراج جمعآوری میکردند. اما این مالیاتها بدون هیچ ساختار قانونی، صرفاً برای تمویل جنگ و مخارج سربازانشان استفاده میشدند. و همچنین شرکتهای مخابراتی، موترهای ترانسپورت، مغازهداران و حتی مکاتب از پرداخت مالیات به طالبان معاف نبودند.
دوم؛ طالبان از کشت و قاچاق مواد مخدر، قاچاق طلا، زغالسنگ، سنگهای قیمتی و بهویژه تریاک درآمد کسب میکند. طالبان کنترل کامل بر گذرگاههای مرزی را ابزاری برای تحمیل تعرفههای دلخواه خود قرار داده بودند.
براساس گزارشهای سازمان ملل، طالبان از کشت و صادرات مواد مخدر سالانه صدها میلیون دالر درآمد داشتهاند. مالیات بر کشت خشخاش، کنترل مسیرهای قاچاق، و دریافت پول از قاچاقبران، طالبان را به یک مافیای منطقهای و شبکه سازمانیافته تبدیل کرده بود، این در حالی است که هماکنون که بر افغانستان حاکم شدهاند، همهی این موارد را بر مردم اعمال میکنند و به طور سیستماتیک ادامه دادهاند.
سوم؛ در قسمت کمکهای خارجی غیررسمی نیز گروه طالبان مانند گروه داعش، از حمایتهای خارجی پنهانی بهرهمند بودند/استند. کمکهای مالی از سوی افراد و نهادهای بنیادگرا در کشورهای منطقه، و حتی برخی کانالهای خیریه، منابع بزرگی برای آنان فراهم کرده است.
شباهتهای اصلی در اقتصاد جهادی طالبان و داعش
وجوه اشتراک این دو جریان افراطی، سوءاستفاده و باجگیری از دین برای مالیاتگیری با نام زکات و خمس از مردم بوده، که صرف شبکه نظامی خود میکنند.
تمرکز بر منابع غیرقانونی قاچاق مواد مخدر، فروش نفت، و دزدی از اموال عمومی از منابع اصلی تمویل این گروههاست.
ساختار غیردولتی ولی منسجم هر دو گروه، شبکهای از جمعآوری مالیات، انبار تسلیحات، و توزیع پول میان فرماندهان دارند.
اقتصاد جنگمحور، نه رفاهمحور تمام منابع اقتصادی در خدمت جنگ و تبلیغات، قرار داشته است که برای بهبود زندگی مردم یا توسعه محلی هیچ ربطی ندارد.
با توجه به موارد بالا چه طالبان و چه داعش، از دین چهرهای اقتصادی ساختهاند که در آن بهجای کمک به فقرا و محرومان، پول جمع میکنند برای جنگ، برای تبلیغات، برای قدرتطلبی. استفاده آنها از مالیاتهای شرعی در واقع تحریف احکام اسلامی است. هر دو گروه اقتصاد را نه در خدمت مردم، بلکه در خدمت بقای خشونت خود تعریف کردهاند.